داستان دختری 10 ساله به‌نام لیا که در یک خانه بزرگ زندگی می‌کند. لیا کابوس‌های ترسناکی می‌بیند که خیلی زود یک نفر باعث می‌شود تا لیا از طریق او آرامش داشته باشد، اما به زودی لیا متوجه می‌شود که این شخص اطلاعاتی دارد که ممکن است بسیار خطرناک باشد و…

یک داستان عاشقانه، مملو از رمز و راز وهم انگیز و الهام گرفته از رمانی گوتیک به همین نام...

یک کشتی گیر قدیمی و خانواده اش با اجراهای کوچک در سراسر شهر ، زندگی خود را میچرخانند. فرزندانش رویای پیوستن به World Wrestling Entertainment را در سر دارند

در روز برگزاری یک جشن سالانه و فرهنگی در لندن، یک کاراگاه مخفی و به ظاهر ساده متوجه می شود در آن روز قرار شده یک حمله توسط افراد غیر مذهبی صورت بگیرد و ...

در شهر کوچک "برودچرچ"، در ساحل "دورست" جسد یه پسربچه پیدا میشه، به اسم "دنی لتیمر". توی این شهر کوچیک تا حالا جرم به این بزرگی اتفاق نیفتاده بوده، یا دزدی های کوچیک بوده، یا خرید و فروش مواد و یا رانندگی در هنگام مستی. بعد از بررسی های دقیق، متوجه میشن که این پسر به قتل رسیده. بازرس "آلک هاردی" و "الی میلر"، روی این پرونده کار میکنن. آلک هاردی" به تازگی از "سندبروک" اومده اینجا که یه زندگی آرومی رو داشته باشه، ولی درگیر این پرونده میشه. "الی" هم یکی از دوستان "بث"، مادر "دنی"، و در کل دوست خانوادگیِ خانواده ی "لتیمر" هستش. بعد از تحقیقاتی که "آلک" و "الی" انجام میدن، که به رازهای جالبی پی میبرن...

سریال در سال 1957 اتفاق می افتد... در مورد زنی به نام "جنی لی" هست که بعنوان پرستار یا قابله (ماما) در شرق لندن به دنبال کار میگردد...او که انتظار مواجهه با یک بیمارستان را دارد به ناگاه با یک درمانگاه مذهبی مواجه میشود ...جایی که باید در کنار دیگر پرستاران و راهبه ها زندگی کند آنهم در شرایطی ناخوشایند... جنی لی کم کم راه و رسم بدنیا آوردن بچه (قابلگی) را می آموزد و متوجه شجاعت مادران در جریان تولد یک نوزاد میشود...