داستان روبرتو، مهاجر غیرقانونی که به دنبال راهی برای قانونی شدن اقامتش می باشد. اما همه تلاش ها هنگامی متوقف می شود که او در آغاز سیاست جدایی فرزندان دولت آمریکا در مرز آمریکا و مکزیک،...

تصور کنید در میانه های یک روز عادی هستید. سر کار رفتید، در پاساژ مشغول خرید هستید. در خانه خود، ماشین، هواپیما یا هر وسیله نقلیه دیگری نشسته اید ناگهان 2 درصد از جمعیت مردم جهان از روی زمین ناپدید میشوند. نه بخاطر حادثه ای طبیعی. نه حمله تروریستی. نه کُشتاری و نه چیز دیگری. فقط فضای خالی از انسان هایی باقی میماند که تا لحظاتی پیش وجود داشتند اما حالا دیگر نیستند...

داستان اصلی سریال حول یک کلانتر شهر می گردد که حضور او در بین مردم شهر باعث آرامش و آسودگی خیال است و همیشه با تدبیر و مدیریت قوی خویش شهر را کنترل می کند، اما این کلانتر در زندگی شخصی خود دچار مشکلات زیادی است که این مشکلات از زمانی که همسر خود را از دست داده است شروع شده. او باید اسرار زندگی خود را حل کند و خودش را به آرامش برساند...

ماجرا در مورد دعوا بر سر ارث و میراث خانوادگی دو برادر کینه توز از خانواده های جی-آر و بابی هست، که از سلسله سووینگ هستند...

داستان سریال درباره چهار زن است که همسرشان مشغول خدمت نظام هستند و یک مرد ، که زنش در ارتش می باشد. زندگی این افراد در پوشش مشکلات شخصی شان که به نوعی با فعالیت همسرانشان پیوند خورده روایت می شود.”راکسی” که بعد از چهار روز آشنایی با سرجوخه “ترور لی بلانک” ازدواج کرده، با زندگی در خانه های سازمانی ارتش آشنایی ندارد، اوابتدا تصور می کند، که نمی تواند با همسر های منضبط ارتشان و فرهنگ خاص آنها ارتباط برقرار کند. “کلادیا” همسر سرهنگ “هولدن” می باشد، که حادثه ای دردناک در پایان سیزن یک زندگی فوق العاده آنها را دگرگون می کند...

"تایلر هیوز"در این فیلم، قهرمان سابق گاوچرانی میباشد که با گذشته خود مبارزه می کند زیرا باید به عنوان مربی به کار خود ادامه دهد ...

آسیب پذیری و قدرت برای یک زن مقاوم که با شوهر پلیس خود در موقعیت خطرناکی قرار دارد، حیاتی است. هنگامی که او راز خود را نزد همسر کشیش خود افشا کرد، زندگی این دو زن با یکدیگر تلاقی پیدا می کند ...

یک مهاجر نیجریه ای بنام دایو پس از نقل مکان به ایالات متحده قصد دارد زندگی خود را سرو سامان دهد ....

داستان این فیلم در مورد مادری می‌باشد که می‌فهمد گروهی مرموز به دنبال او میباشند و او نیز چاره‌ای جز فرار از شهر کوچکشان ندارد. او 10 سال را به صورت ناشناس در جایی مخفی می‌شود تا پسرش بتواند بدون وحشت کودکی اش را به سر برساند. او نهایتا به شهر کوچکی در اکلاهما مهاجرت می‌کند. اما زیاد طول نمی‌کشد که می‌فهمد چیزی یا کسی به دنبال اوست و آنها را تعقیب می‌کند و…