برای اطمینان از نظم و قانون در کیوتو، عملیات جایگزینی فوق سری آغاز می شود.

تورفین سفری را با قاتل پدرش دنبال می کند تا انتقام بگیرد و در یک دوئل به عنوان یک جنگجوی شریف به زندگی خود پایان دهد و به پدرش ادای احترام کند...

پسری با شمشیر شیطان پیوند می زند...

پسر ناروتو اوزوماکی، بوروتو، راه پدرش را به همراه دوستانش دنبال می کند تا نینجا بزرگ شود. بوروتو در تمام ماجراجویی‌های خود مصمم است تا جای خود را در دنیای نینجا بگذارد و خارج از خانواده پدرش زندگی کند.

ناکاجیما آتسوشی را از یتیم خانه خود بیرون کردند و اکنون او دیگر جایی برای رفتن و غذا ندارد. در حالی که او کنار رودخانه ایستاده است ، در آستانه گرسنگی ، مردی را به طرز عجیبی نجات می دهد ...

فصل دوم از انیمه ی زیبا و مرموز موشیشی! داستان های مردی تنها که وظیفه ی خودش رو در نجات مردمی ناآگاه از موجودات دنیای اسرار آمیز پیرامونشون میدونه...

چندصد سال قبل، نسل انسان می رفت که توسط غول ها نابود بشه. غول هایی به ارتفاع ساختمان های چند طبقه، که ظاهرا قابلیت تفکر ندارن و از انسان ها تغذیه می کنند، و بدتر از همه اینکه اینکار رو ظاهرا فقط بخاطر لذتش می کنن نه برای رفع گرسنگی...

r. Kenzo Tenma دکتر ژاپنی جوانی است که به عنوان جراح مغز در بیمارستانی که توسط Heinemann اداره میشود مشغول به کار میشود و مدارج ترقی را یکی پس از دیگری طی میکند و به موفقیت و اعتبار بسیار بالایی دست میابد و با Eva دختر Heinemann نامزد میشود اما او مخالف سیاست های درمانی ای است که بیمارستان در قبال بیماران مختلف اتخاذ میکند و همواره در پی عوض کردن انها است روزی دو مجروح که دو قلو هستند را به بیمارستان میاورند که یکی از انها زخم گلوله ای در سر دارد و دیگری کلماتی را با خودش زمزمه میکند که راجع به کشتار و... میباشد پس از مدت کوتاهی بیمار دیگری که یک شخصیت ساسی برجسته هست نیز در بیمارستان بستری میشود و Tenma تصمیم میگیردبرخلاف سیاست های بیمارستان وارد عمل شود و به جراحی بیمار اولی بپردازد با این تصمیم بیمار اولی نجات میابد اما ساستمدار جان خویش را از دست میدهد به این ترتیبTenma همه چیزش حتی نامزدش را از دست میدهد ...پس از برکناری Tenma قتل های مرموزی در بیمارستان به وقوع میپیوندد و اکثر دکتران به طرز مرموزی به قتل میرسند که Heinemann رییس بیمارستان نیز جز مقتولین هست به این ترتیب چشم همگان به سوی Tenmaبرمیگردد...

در دنیای آینده که در آن بشریت توسط جانوران غول پیکر به خطر افتاده است، یک نیروی ضربتی برای نابود کردن هیولاها و نجات جهان جمع می شود.

پایتخت امپراتوری، 1930. گروه عجیبی از مردم که جعبه آلات موسیقی را حمل می کردند در ایستگاه توکیو فرود آمدند. آنها را "جیگرها" می نامند که برای شکار خون آشام ها آمده اند. در میان آنها، مرد جوانی با آرامش و تو ایستاده بود