داستان سریال درباره‌ی دو تا پلیس به نامهای "وسلی میچل" و "ترویس مارکز" هستش که با هم کار میکنند ولی چشم دیدن همدیگه رو ندارند، "وس" یه وکیله که وکالت رو کنار گذاشته و پلیس شده و آدمی با نظم هستش و وسواس خاص خودش نسبت به مسائل مختلف رو داره! و "ترویس" هم کسیه که پدر مادرش تو بچگیش گذاشتنش جلوی آتش نشانی به امون خدا رهاش کردن و برخلاف "وس" آدمی شلخته و روانه! واقعا روان!از طرفی هم یه جورایی با هم توی کارشون و عملیاتها خیلی هم جور در میان البته تا یه جایی.. و برای دستگیری مجرمین از روشهای منحصر به فرد خودشون استفاده میکنن و ...

هری وکیلی موفق در زمینه های مالی و تجاری است و در یک دفتر وکالت درجه یک کار میکند اما از آنجا خسته میشود و به یکی از محله های نه چندان!! خوب شهر می رود و برای خود دفتر وکالتی بر پا میکند و با آدام به طرز عجیبی!! آشنا می شود که وکیلی جوان هست و با اصرارش به عنوان کارمند هری استخدام می شود اما این محله پرونده هایش هم کاملا متناسب با خودش هست و اصلا ربطی به مال و تجارت ندارد...

دکترکال لایتمن می تواند با آنالیز صورت ، بدن ، صدا و حرف زدن افراد به حقیقتپی ببرد .وقتی یک فرد شانه های خود را بالا می اندازد ، دست های خود را میچرخاند یا لب پایینی خود را به سمت بالا حرکت می دهد ، لایتمن متوجه دروغگفتن وی می شود . با آنالیز حالات صورت ، او احساسات انسان ها از خشمپنهان تا کشش جنسی ناشی از حسادت را در افراد در می یابد . اما همانطور کهخود لایتمن می داند ، این توانایی علمی او در زندگی شخصی او هم یک برکتمحسوب می شود و هم یک نفرین ، آنجا که خانواده و دوستان او به مانندمجرمین و غریبه ها همدیگر را فریب می دهند . لایتمن رییس یک تیم جهانی ازمتخصصین تشخیص دروغ است که با مطالعه حالات مختلف صورت و حرکات غیرارادیبدن نه تنها درپی کشف دروغ اند بلکه درپی یافتن چرایی دروغ گفتن افرادهستند.........

سریال Flashforward سریالی هست که از کانال ABC آمریکا شروع به پخش شده است. این سریال که خیلی ها از اون به عنوان جایگزینی برای مجموعه ی پرطرفدار Lost نام میبرند. مجموعه‌ای که قصد داره داستان غیرقابل پیش‌بینی‌ش رو برای طرفدارانش به تصویر بکشه. این مجموعه، بر اساس ناولی از رابرت سایر(Rober Sawyer) ساخته شده. ناولی که در سال 1999 برنده بهترین جایزه Prix Aurura شد.فلش فوروارد، تریلری تخیلیه که البته داستان سرراستی داره. صبح 29 امین روز از آپریل، هفت میلیارد سکنه زمین به شکلی غیرقابل باور به مدت دو دقیقه و هفده ثانیه، از هوش میرند و اونهایی که جون سالم به در برده اند وقتی به هوش میان متوجه خاطراتی میشن که هیچوقت تجربه نکرده اند. کمی تحقیق، همه رو متوجه این موضوع میکنه که اون خاطرات، در واقع مروری بر اتفاقاتی بوده که نه در گذشته بلکه در زمانی به فاصله شش ماه از زمان حال اتفاق اقتاده ند (یا بهتره بگیم قراره اتفاق بیفتند). نگرانی همه از اینه که آیا قراره اونچیزی رو که دیدند در واقعیت تجربه کنند یا انتخاب با خودشونه. یک مامور FBI در لس آنجلس به نام مارک بنفورد (جوزف فاینس) تصمیم میگیره که علت وقوع این اتفاق رو پیدا کنه. برای همین هم دیتابیسی راه اندازی میکنه و از مردم سراسر دنیا میخواد که اونچه که در مدت دو دقیقه بیهوشی‌شون دیدند رو با این سایت به اشتراک بذارن.اسم این دیتابیس که براش یک سایت هم راه‌اندازی شده و میتونید از این آدرس نگاهی بهش بندازین Mosaic Collective هستش و اگه دوست داشتین تصویر ذهنی خودتون رو واردش کنید . گردانندگان این دیتابس معتقدند که با کنار هم گذاشتن این تصاویر از سراسر دنیا، مثل کنار هم گذاشتن قطعات موزاییک، تصویر کلی ای تشکیل میشه که میتونه راز اتفاقی که نام Global Blackout v رو روش گذاشتن رو متوجه شد.

داستان زنی که از فراموشی رنج می برد و مجبور می شود بفهمد که واقعا کیست.

سریال LOST روایت مردمی هست که از یک سقوط هواپیما جان سالم به در میبرند و درست وسط جزیره ای دور افتاده در منطقه ای گرمسیر، تلاش برای رهایی از جزیره رو آغازمیکنند. هر قسمت 42 دقیقه ای این سریال علاوه بر ماجرای اصلی با فلش بک هایی به زندگی شخصیت ها همراه است و به تدریج مخاطب رو با زندگی شخصیت های اصلی داستان آشنا می کنه. شخصیت هایی که تقریبا هر کدام از یک نژاد ، یک طرز تفکر و یک فرهنگ متفاوتند. در این سریال نماینده ای از هر قاره وجود داره . از آسیا ، استرالیا، آمریکا، اروپا و آفریقا و حتی از قطب هم نماینده ای حضور دارد! شاید یکی از مسائلی که باعث جذب بی سابقه مخاطب برای این سریال شده همین نکته باشد. نکته ظریفی که باعث شده تا تقریبا تمام بینندگان به راحتی با شخصیت های داستان همزاد پنداری کنند. شاید این موضوع برایتان جالب باشد که داستان به قدری جذاب است که حتی بازی کامپیوتری LOST نیز بر اساس داستان آن تهیه و عرضه شده است.