یک گروه تروریستی که اصل عملکرد آن ها بر روی اینترنت است وارد به مرکزکنترل کل شهر آمریکا شده و به نوعی تمام تلوزیون آب و برق و گاز ومخابراتآن شهر را تحت کنترل خود در می آورد و دیگر هرگونه عکس العمل را ازدیگران سلب می کند چرا که کنترل همه چی دراختیار آنها است ! افسر پلیس جانمکلین (بروس ویلیس) به همراه هکر جوانی (جاستین لانگ) سعی در نفوذ در اینگروه و جلوگیری از خراب کاری های این گروهست ...

موضوع سریال از این قرار است که یک پدر داره برای بچه های 15 - 16 ساله اش تعریف میکند که چه جوری با مادرشون آشنا شد. سوتی هایی که پدر در زمان جوانیش داده ، دوست دخترهایی که داشته تا به شخص مورد نظر می رسد. این سریال رو می توان تقلیدی از سریال فرندز نامید، چند تا دوست هستند که ماجراهاییکه براشون اتفاق میافته رو بازگو میکنند...

داستان روزهای معمولی از زندگی مادر و دختری در یک شهر کوچک اطراف نیویورک است. داستان شاد بودنها و غمگین شدنها. نیازها و تلاشها ،موفق شدنها وگاهی هم شکست خوردنها. مادر 32 ساله است و دختری 16 ساله دارد. کابوس او در زندگی این است که دخترش اشتباهات او را تکرار کند و تمامی توان خود را در جلوگیری از این موضوع می کند.