یک وکیل موفق برای مراسم خاکسپاری مادرش به زادگاهش باز می گردد، اما متوجه می شود که پدرش یعنی بهترین قاضی شهر برای یک قتل مجرم شناخته شده است...

"هیدی" (جولیا رابرتز) در یک مرکز کمک به سربازانی که از جنگ برگشته اند، کار می کند. چند سال بعد او یک زندگی جدید دیگری را آغاز می کند، در حالی که وزارت دفاع از او می پرسد که چرا این مرکز را ترک کرده است...

داستان این سریال کمدی در مورد نیکول می باشد که در آرزوی رفتن به هالیوود می باشد. اما در این میان مشکلاتی بر سر راهش وجود دارد...

سریال در مورد یه دکتر یا پزشک خانواده که دفتر کارش توی یه محله پایین و فقیر هست. این دکتر که اسمش “بکر” هست، آدم بد اخلاق و بدعنق و بدقلق و کم صبریه و دائم به همه چی ایراد میگیره و غر میزنه. کلا هم 2 تا دوست داره یکیشون که یه دختره که یه کافه قدیمی رو اداره میکنه و بکر صبحانه و ناهارش رو اونجا میخوره دوست دیگرش هم یه مرد نابینا هست که بغل همون کافه،دکه روزنامه فروشی داره هرروز صبح بکر به این کافه میره،قهوه میخوره و سیگارش رو میکشه بعد میره سرکار. سریال حوادث اطراف این فرد رو نشون میده و نظریات “بکر” و غر زدنهاش و برخوردش با موضوعات مختلف رو بیان میکنه.

برادران هاکت (برایان و جو) و دوستشون هلن تلاش میکنن که خط هوایی Cod-based رو اداره کنند اما در این بین کارکنان و رفقای خل و چلشون اونا رو احاطه کردن...