داستان فیلم درباره گروهی از افراد غریب است که در شبی گذارشان به همدیگر میخورد و ..

فیلم بر اساس اتفاقات واقعی ساخته شده است و مورد "پائول برناردو" و همسرش "کارلا" که سه دختر جوان را ربوده اند است...

Zach Stone بعد از فارغ التحصیل شدن از دبیرستان و راه یابی به کالج سعی میکند که به یک انسان ویژه تبدیل شود ولی این در حالی است که او هیچ استعداد خاصی ندارد و …

موضوع اصلی داستان این سریال در مورد یه دانش آموز دبیرستانی به نام ار جی برگر هست که در دبیرستانشون بیشتر ماجراهای داستان شکل میگیره . آر جی برگر با چند نفر از اشخاصی که تو دبیرستانشون هستند مشکل داره و اونها همشون بهش میگن که تو محکوم به شکست هستی ، آر جی برگر چندین بار هم در دبیرستان بین جمع به صورت خیلی بدی ضایع میشه که من از گفتن اینکه چطوری ضایع میشه چشم پوشی میکنم چون بهتره خودتون ببینید . آر جی برگر هم پر رو هست و نمی خواد که از رو بره و برای اینکه ثابت کنه چیزی از بقیه کم نداره سعی در شکست دادن دشمناش داره به خصوص با یه پسر که سر یه دختر با هم دعوا دارن و ...

داستان این مجموعه ، داستان مردی است به نام Patrick Jane که در مورد ماجرا هایجنایی تحقیق می کند و دارای استعداد های فوق العاده است(مانند شرلوک هلمز)همچنین از قدرتهای خود (خواندن مغز و مانند اینها) نیز استفاده کرده. اوگذشته خود را با پشیمانی کنار گذاشته او در گذشته تظاهر می کرده که باارواح ارتباط دارد که همین قضیه موجب کشته شدن خانواده اش توسط یک قاتل زنجیره ای شده است.

داستان یک خون آشام که به عنوان یک بازپرس خصوصی کار می کند و با یک زن فانی علاقه مند می شود.

سریال درباره متخصصین حرفه ای ای هست که توسط FBI گرد هم میان تا یه قاتل زنجیره ای رو گیر بیاندازند..یه تفاوت اصلی این سریال با سریالهای پلیسی اینه که اون اتفاقی که شما فکر می کنید می افته اتفاق نمی یفته ... بیشتر از اینکه به تجهیزات وابسته باشه به قدرت های فردی و روانی افراد وابسته هست..بر روی شخصیت ها و رابطه اونها تاکید زیادی شده و تقریبا همه شخصیت ها جذاب هستند . و در پایان کلیت سریال برای کسانی که از رشته روانشناسی جنایی اطلایی ندارند یا می خواهند اطلاع پیدا کنند بسیار جذاب است چون رویه ای کاملا متفاوت برای کشف جرم را به ما نشان میدهد.

این سریال ، داستان گروه زبده و کارکشته “بررسی صحنه جنایت” اداره پلیس میباشد که با توانایی و تجربه افراد خود ، با کمترین شواهد و سر نخ های موجود ، پرده از رازهای مخوف هر پرونده برمیدارند ...

داستان روزهای معمولی از زندگی مادر و دختری در یک شهر کوچک اطراف نیویورک است. داستان شاد بودنها و غمگین شدنها. نیازها و تلاشها ،موفق شدنها وگاهی هم شکست خوردنها. مادر 32 ساله است و دختری 16 ساله دارد. کابوس او در زندگی این است که دخترش اشتباهات او را تکرار کند و تمامی توان خود را در جلوگیری از این موضوع می کند.