سه نفر که علاقه خاصی به پرندگان دارند برای مسابقه ای به منطقه خاص می روند تا خاص ترین پرندگان را شکار کنند ...

الیزابت تاچر یک معلم جوان است ، از خانواده ای متمول که اهل شرق آمریکاست و اینک به شهری کوچک در غرب آمریکا کوچ کرده که دارای معدن زغال سنگ میباشد. این سریال شرح ماجرای مردم این شهرکوچک و مشکلات آنان با معدن ذغال سنگ و در عین حال چگونگی ارتباط این معلم جوان با اهالی شهر میباشد. دختری که از خانواده ای متمول آمده و حالا باید خود را با شرایط این شهر کوچک وفق بدهد. این سریال با الهام از کتابی به همین نام به قلم نویسنده کانادایی Janette Oke ساخته شده است.

بعد از مرگ پدر کیت ، یه زن اونو تو موقعیتش تنها میزاره و میره سراغ دلالی و...

سـریال کمدی - پلیسی Psych ساخته استیو فرانکس در سال 2006 ساخته شده و موضوع سریال مربوط میشه به شاون اسپنسر ( با بـــازی James Roday ) که جوونی باهوش و با حافظه تصویری فوق العاده است،شاون از این ویژگی خارق العاده اش برای حل کردن یک پرونده جنایی استفاده می کنه، و وقتی برای دریافت پاداشش به اداره پلیس میره، پلیس ها بهش مظنون میشن، و شاون مجبور میشه بهشون بگه که دارای قدرت ماورا الطبیعه است و با عالم غیب در ارتباطه. و با همین دروغ, شاون اسپنسر غیبگو به کمک دوست قدیمیش گاس ( با بـــازی Dule Hill ) پرونده های پلیسی رو حل می کنن...شخصیت شاون اسپنسر، جر و بحث های شاون و گاس، شک کردن های بازرس لاسیستر به شاون و ... بار کمدی زیادی به سریال Psych میده.

این سریال ماجرای زندگی دو برادر است که در کودکی طی حادثه وحشتناکی مادر خود را از دست داده و پدرشان را هم گم کرده اند. حالا که به دو جوان رعنای معاصر تبدیل شده اند و شهر به شهر دنبال پدرشان می گردند. آن دو در مسیرشان مرتب با حوادث فراواقعی روبرو می شوند که هیچ توضیح علمی ندارند. این دو باید بر تمام دشمنان – اعم از ارواح و اجنه و شیاطین و قاتلان روانی و دیوانه های گوش به فرمان اهریمن – فائق آیند و خیر و سلامت و نیکی را حفظ نمایند...

داستان درباره یه شهر کوچک زراعی به اسم مدیا راک نامیده می شوند توی سطح شهر پخش میشوند، که این سنگ ها تاثیرات عجیبی روی آدمهای داخل شهر دارد و قدرت های متفاوتی به آدمها میدهد که اکثرا هم آدمهای شر این قدرتها را بدست میاورند ولی همراه این شهاب باران ها پسر بچه ای هم از فضا به زمین می آید و توسط خانواده ای که بچه دار نمی شدند به طور اتفاقی پیدا می شود. این بچه قدرتهای عجیبی دارد و این خانواده تصمیم میگرند که این بچه را بزرگ کنند و چون نمی خ واستند مشکلی برای این بچه به وجود بیاید قدرتهای استثن ایی او را از همه مخ فی نگه میدارند . خلاصه جریان داستان از آنجا شروع می شود که این پسر بچه که اسمش را کلارک گذاشته بودند بزرگ شده و به مدرسه می رود و در هر قسمت درگیر جریان تازه ای می شود و از نیروهای عجیبش استفاده می کند.