یک زن متاهل بعد از مدتی پی می‌برد که ازدواج اش بر وفق مرادش نیست، و باید در زندگی اش تغییر مسیر دهد. بعد از گرفتن طلاق، او تمام دنیا را می‌گردد تا خودش را پیدا کند…

این سریال بسیار زیبا در مورد نویسنده ای است به نام کاستل که تمام نوشته های او ترسناک و وحشتناک است و در همین حال در شهر قتلهای زنجیره ای شروع می‌شود که شباهت زیادی با نوشته‌های او دارد و پلیس هم به این نویسنده مشکوک می‌شود ولی...

در سریال " نفوذ " ، ( تیموتی هاتون ) ، نقش یک مامور بیمه به اسم ( نیت فورد ) رو بازی میکنه که در کار پیدا کردن آثار سرقت شده برای کارفرماهاش ، تبحر فوق العاده ای داره . منتها ، بعداز اینکه شرکت بیمه حاضر نمیشه برای نجات پسر درحال مرگش پولی رو پرداخت کنه ، به اون شرکتها پشت میکنه و به دنبال فرصتی میگرده که انتقامشو از اون شرکتها بگیره . در همین گیرو داره که به زودی شخصی که ادعا میکنه طرحهای هواپیمایی که ثمره چندین سال کار بی وقفه اش هست رو شرکت رقیب ازش به سرقت برده پیدا میشه و از ( نیت ) میخواد که بهش کمک کنه تا طرحهاشو دوباره از اون دزدها براش سرقت کنه. دستیارهای اون در این سرقت ( پارکر ) ، با بازی ( بث ریزگرف ) هست که به عنوان " سارق " در این پروژه همکاری میکنه همچنین ، ( الک هاردیسون ) ، با بازی ( آلدیس هاج ) که به عنوان متخصص و نابغه کامپیوتر و اینترنت همکاری میکنه و همچنین ( الیوت اسپنسر ) با بازی ( کیریستین کین ) ، که در نقش نیروی متخصص سرقت و در واقع " آدم پر زور و بزن بهادر " کمک میکنه خواهند بود . در ادامه پروژه داستنهایی پیش میاد و ( سوفی دورو ) ، که نقشش رو ( جینا بلمن ) بازی میکنه ، به عنوان " سارق حرفه ای " به گروه اضافه خواهد شد .در کنار هم ، این گروه توانایی دارن تا طماع ترین و مجرم ترین و بی رحم ترین مجرمین رو سر جاشون بشونن.

سریال درباره دو بردارکه یکی پلیس و دیگری ریاضیدان است که دان از نبوغ ریاضی چارلی در تشخیص الگوها در حل پرونده های جنایی پیش روی خود بهره می گیرد و...

این سریال داستان روابط چند خانم است که در همسایگی یکدیگر زندگی می کنند و روابط جالبی از قبیل عشق ، دوستی ، دشمنی، همدردی و رقابت بر سر عشق با یکدیگر دارند. راز های زندگی این چند خانم که در همسایگی هم زندگی می کنند و هر کدام داستان زندگی خود را دنبال می کنند که در نهایت به نوعی با یکدیگر در رابطه است .

این سریال به سبک اکشن و ماجرایی است. نقش اول این داستان «جک باور» در ادارهٔ CTU (واحد ضد تروریستی)، شاخه‌ای خیالی از سازمان CIA (به نظر می‌رسد شاخه‌ای از FBI [پلیس فدرال امریکا] است) مشغول به کار است (که البته شاخه‌ای شبیه آن با نام دیگر در این سازمان وجود دارد) و هر فصل یک روز از زندگی او را، در حال مبارزه با یک نقشهٔ تروریستی بزرگ و خطرناک نشان می‌دهد.