الیویا یک مدل و تاثیر گذار اجتماعی است که توسط جاه طلبی خویش احاطه شده و یک انتخاب نادرست او را وارد نبردی وحشتناک میکند ....

زندگی یک مرد جوان به طور ناگهانی و غیرقابل توضیحی از مسیر خارج می‌شود، زیرا او خود را در دام «عدالت» می‌بیند...

رویای شیمیدان شدن الیزابت زات که در اوایل دهه 1960 اتفاق می‌افتد، زمانی که خود را باردار، تنها می‌بیند و از آزمایشگاهش اخراج می‌شود، متوقف می‌شود.

داستان درمورد یک خانواده تایوانی هست که زندگی خود را در آمریکا ادامه میدهند...

داستان سریال درباره پسری به اسم رایان (Elijah Wood) هست که از کارش که وکالت باشه بیرون انداخته شده و الان خیلی افسرده است رایان یه شب تصمیم می گیره خودکشی کنه و یه عالمه قرص می خوره اما حالا از شانس بد یا خوبش نمی میره اما از صبح همون روز سگ همسایه اش رو در هیبت یه ادم می بینه و خیال می کنه که توهم زده حالا این سگه که اسمش ویلفرد هست و از قضا حیوون(ادم) بسیار بددهنی هم هست می خواد به رایان زندگی رو یاد بده...

داستان روزهای معمولی از زندگی مادر و دختری در یک شهر کوچک اطراف نیویورک است. داستان شاد بودنها و غمگین شدنها. نیازها و تلاشها ،موفق شدنها وگاهی هم شکست خوردنها. مادر 32 ساله است و دختری 16 ساله دارد. کابوس او در زندگی این است که دخترش اشتباهات او را تکرار کند و تمامی توان خود را در جلوگیری از این موضوع می کند.