« موسى » ( هستن ) به عنوان شاهزاده‏ اى مصرى محبوبیت پیدا مى‏ کند و حتى بیش‏تر از پسر فرعون ، « رامسس » ( براینر ) ، مورد توجه قرار مى ‏گیرد . با این همه ، خیلى زود نسب واقعى او فاش مى‏ شود و ، به تبعید ، سر به بیابان مى‏ گذارد ...

« نورما دزموند » ( سوانسن ) ستاره‏ ى سابق فیلم‏ هاى صامت که در خانه ‏ى باشکوهى در سانست بولوارد زندگى مى ‏کند ، روزى اتفاقى با نویسنده ‏اى جوان و سرخورده به نام « جو گیلیس » ( هولدن ) آشنا مى ‏شود و از او مى ‏خواهد تا روى فیلم‏نامه ‏اى کار کند که شهرت از دست‏رفته‏ اش را باز گرداند ...

« جرج بیلى » ( استوارت ) مرد خوش طینتى است که پس از مرگ پدرش در رأس مؤسسه‏ ى کمک به محرومان قرار مى ‏گیرد . شب عید نوئل و مصادف با ورشکستگى « بیلى » ، او پشیمان از به دنیا آمدنش تصمیم به خودکشى مى ‏گیرد و ...

یک کشاورز که در وضعیت خوبی به سر نمی‌برد با شیطان برای هفت سال محصول خوب معامله می‌کند. وقتی "آقای اسکرچ" برای کامل کردن معامله می‌آید،"دنیل وبستر" مردی قهرمان برای نجات کشاورز وارد عمل می‌شود...

پرستار انگلیسی "ایدث کَول" در طول جنگ جهانی دوم در بیمارستانی خصوصی کوچک مشغول به کار است. وقتی که پسرِ یکی از بیماران تازه متوفی بیمارستان از کمپ زندانیان نازی ها فرار میکند، "ایدث" او را برای رسیدن به یک سرپناه امن، راهنمایی میکند و...

گروهى از سیاستمداران نابکار ، روستایى ساده‏ لوحى به نام « جفرسن اسمیت » ( استوارت ) را انتخاب مى ‏کنند تا جاى سناتورى را که به تازگى درگذشته است بگیرد.

« آقاى دیدز » ( کوپر ) ، مرد ساده ‏اى اهل شهرى کوچک ، میلیون‏ ها دلار به ارث مى‏ برد و تصمیم مى‏ گیرد پولش را به نیازمندان ببخشد. وقتى به نیویورک مى‏ رود ، عده اى انگل گردش را مى‏ گیرند ، و زنى روزنامه‏ نگار ( آرتور ) درباره‏ ى او گزارش‏ هایى مسخره چاپ مى‏ کند.

یک جفت نگاه ، یکی اشراف سابق فرانسه و دیگری یک وکیل انگلیسی الکلی ، در میان آشوب های انقلاب فرانسه عاشق همان زن می شوند...

"مریم مجدلیه" از نیامدن "یهودا" که یکی از یاران "مسیح" شده است به جشن خود خشمگین می شود.او به دیدن "مسیح" رفته و توبه می کند و...