یک کارمند بخش مدارک وقتی از خانواده اش درباره یک پرونده جنایت حل نشده سوال میکند متوجه میشود که خانواده اش راز تاریکی دارند .

جان که مردی متکی بر شانس است، هنگامی که مشتریانش بدهی‎های خود را‎ پرداخت نمی‎کنند، او تصمیم می‎گیرد تا از طریق بازی‎های بیسبال ضرر‎های خود را جبران کند اما…

یک معمار موفق در شهر نیویورک در تلاش است تا در زندگی خود به صمیمیت و کنترل بیشتر برسد ...

داستان چهار دانش آموز از مدرسه ای در فیلادلفیا است که هر کدام قدرت به خصوص دارند مثلا یکی که ورزشکار است و دیگری هکر می باشد، آنها دست به یک کارهای غیر ممکن برای سرقت می زنند و اوضاع وخیم می شود تا ...

داستان دوقلوهایی که هر کدام مسیر متفاوتی را در پیش گرفته، یکی پلیس و دیگری کلاهبردار شده اند تا روزی که یکی از انها کشته میشود و ....

مکس (آدام سندلر) در کفاشی ای که در شهر نیویورک قرار دارد و نسل به نسل در میان خانواده اش چرخیده است، به سختی کار می کند و خرج خانواده اش را در می آورد. پس از مدتی مکس یک روش جادویی پیدا می کند که می تواند پا به زندگی مشتریانش بگذارد و دنیا را با دید دیگری ببیند...

دیوید که پدرش مرد ثروتمندی ست با دختری به نام کیتی آشنا می شود و به رغم مخالفت پدر که اعتقاد دارد، کیتی از جنس آنها نیست، با او ازدواج می کند. زندگی خوب و خوش پیش می رود تا اینکه کم کم دیوید رفتارهای غیرعادی ای از خودش بروز می دهد …

هنگامی که لئونارد بعد از مدتها برای بازشناسی خود و دوران کودکی اش به خانه ی پدری اش برمیگردد تا میراث خود را بعد ا زمرگ پدر و مادرش بیابد به دو دختر بر میخورد یکی میشل و که دختری مرموز و زیبای همسایه که او را از کودکی به یاد دارد و دیگری ساندرا که او هم دختری زیبا و خونگرم است که پدرش تاجر سرشناسی است. لئونارد شیفته میشل میشود و او را همسر زندگی خود فرض میکند. اما میشل نیز مانند او در گذشته دارای مشکلات و شکستهای روحی بسیاری بوده و…

اواخر دهه ی 1980٫ «بابی» (فینیکس) و «جوزف» (والبرگ) دو برادر هستند که راهشان از هم جدا شده است. «جو» در ادامه ی راه پدرش، «برت» (دووال) وارد پلیس نیویورک شده است ولی «بابی» اداره ی یک کلوب شبانه در بروکلین را به عهده دارد. مالک کلوب او یک قاچاقچی مواد مخدر (موشونوف) است که با مافیای روسی ارتباطاتی دارد. «جو» و گروه ضربت شبی به کلوب حمله می کنند و خیلی زود «جو» کشته می شود…

مردی که در شهر نیویورک توسط سر و صدای که یک راننده از ماشین خود در میاورد در حال دیوانه شدن بود که تصمیم گرفت دست به اقدامی بزند بر علیه آن…