ژولیت فارست معتقد است که مرگ پدرش در سانحه اتومبیل کوهستانی یک تصادف نبوده و پدرش به قتل رسیده است. او برای اثبات حرفش، یک کارآگاه خصوصی را استخدام می کند…

راهبه ای به نام »ماریا« (اندروز) که به دلیل عشق دیوانه وارش به موسیقی و طبیعت با محیط صومعه هم خوانی ندارد، به عنوان معلمه ی هفت فرزند »ناخدا فون تراپ« (پلامر) به کاخ اشرافی او فرستاده می شود. ناخدا به سفر می رود و »ماریا« بچه ها را با موسیقی آشنا می کند...

در طول جنگ سال 1812 علیه بریتانیا، ژنرال( اندرو جکسون) تنها 1200 نفر برای دفاع از نیواورلئان داشت و این در حالی بود که بریتانیا با 60 کشتی و 16000 سرباز برای تصرف شهر می آمد.

« سر ویلفرید روبارتس » ( لاتن ) ، وکیل سرشناس ، از یک سکته‏ ى قلبى جان سالم به در برده است و دوران نقاهت را مى ‏گذراند . پزشکان او را از ادامه‏ ى کار در محاکم جنایى منع کرده ‏اند ، با این همه ، « روبارتس » دفاع از مردى به نام « لنرد وول » ( پاور ) را متهم به قتل بیوه زنى ( واردن ) شده قبول مى‏ کند.

عروس جوان یک کشاورز ثروتمند، خود را تنها زن سفیدپوست در مزرعه چای Elephant Walk، بریتیش سیلان می‌بیند.

والری کارن که یک مجرم محکوم به مرگ است به محل اعدام در " نورث وی " فرستاده میشود ولی در راه حالش بد میشود و او را به بیمارستان صومعه میبرند ، خواهر ماری به این باور است که والری بیگناه است و سعی دارد قاتل اصلی را پیدا کند

یک بازیگر آمریکایی هویتِ یک خدمتکار انگلیسی که توسط یک زن ثروتمند استخدام شده را جعل میکند. اما وقتی که مردم آن شهر فرض میکنند او قرار است با دخترِ این زن ثروتمند ازدواج کند، شرایط برایش دشوار تر می شود...

کازابلانکا ، جنگ جهانى دوم. امریکایى ماجراجویى به نام « ریچارد بلین » ، معروف به « ریک » ( بوگارت ) کافه‏ اى را اداره مى ‏کند. با ورود محبوبه‏ ى قدیمى ، « ایلزا » ( برگمن ) ، هم‏راه با شوهرش ، « ویکتور لاسلو » ( هنرید ) که از رهبران نهضت مقاومت است ، خاطرات عشقى نافرجام براى « ریک » زنده مى‏ شوند...

"سوزان اپلگیت" (راجرز) که در شهر نیویورک کار می کند تصمیم می گیرد به خانه خود در آیوا بازگردد ولی نمی تواند هزینه قطارش را بپردازد برای همین خود را به شکل یک کودک در می آورد تا با این ترفند نصف هزینه را بپردازد. او در این مسیر با "فیلیپ کربی" (میلاند) افسر ارتش آشنا می گردد و ...

انگلستان ، پایان جنگ جهانى اول . سربازى به نام « چارلز ریز » ( کولمن ) که بر اثر شوک دچار فراموشى شده با دخترى به نام « پولا » ( گارسن ) ازدواج مى ‏کند و زندگى سعادت ‏بارى دارد. تا این‏که بر اثر تصادف حافظه‏ اش را به دست مى ‏آورد و نزد خانواده‏ ى سابقش باز مى ‏گردد ...