در سال هزار و نهصد و دوازده میلادی یک مکانیک که خواننده هم می باشد به بریتانیای دوران شاه آرتور باز می گردد.

"نل بوون" پس از نگاهی گذرا به آسایشگاه روانی بدلام، در باره رفتار با بیماران دچار نگرانیهایی می شود. زمانی که او تلاش می کند شرایط را در آسایشگاه بهتر کند، "جرج سیمز" رئیس آسایشگاه از قدرتهای خود استفاده کرده و...

« جرج بیلى » ( استوارت ) مرد خوش طینتى است که پس از مرگ پدرش در رأس مؤسسه‏ ى کمک به محرومان قرار مى ‏گیرد . شب عید نوئل و مصادف با ورشکستگى « بیلى » ، او پشیمان از به دنیا آمدنش تصمیم به خودکشى مى ‏گیرد و ...

"پروفسور جوزف السنر" شاگرد خود "فردریک شوپن" را در سالهای شکل گیری شخصیت او تا دوران بزرگسالی در لهستان راهنمایی می کند...

یک زندانی سابقه دار با یک پروفسور محافظه کار رشته حقوق برای کمک کردن به یک معلم مدرسه با هم رقابت می کنند و ...

دو مرد جوان در جستجوی ثروت و ماجراجویی به غرب می روند...

« جف کارتر » ( گرانت ) ، رئیس یک کمپانى باربرى هوایى ، خلبانان شجاع را بر فراز رشته کوه ‏هاى آند در پرو مى‏فرستد ، و « بانى لى » ( آرتور ) که دل باخته‏ ى یکى از همین خلبان ‏هاست ، خیلى زود توجهش به « جف » جلب مى‏ شود.

گروهى از سیاستمداران نابکار ، روستایى ساده‏ لوحى به نام « جفرسن اسمیت » ( استوارت ) را انتخاب مى ‏کنند تا جاى سناتورى را که به تازگى درگذشته است بگیرد.