مدیر مالی یک سوپر پک دموکراتیک پشت یک نامزد پیشونده در انتخابات ریاست جمهوری، با بررسی اهداهای مالی، یک تئوری توطئه را فاش می‌کند.

در قرن 20 یک بازیگر و نامزدش از املاک برادر پیرش بازدید می کنند ...

داستان در مورد دختر نوجوان باهوشی هست که در شهر کوچکی به زمانی که پدر و مادر او نوجوان بودند می آید و ...

سالها است که گروهی کوچک با نام سپاهیان فانوس سبز وظیفه دارند تا صلح و تعادل را در بین دنیاهای مختلف برقرار کنند.افراد این گروه با استفاده از حلقه های سبزی که در اختیار دارند به قدرت های ویژه ای دست پیدا می کنند که از آن برای مقابله با نیروهای شیطانی و شرور بهره می گیرند.اما با ظهور یک دشمن جدید به نام پارالاکس این سپاهیان سبز دچار مشکلی بزرگ می شود .پارالاکس دارای قدرتی زیاد است و افراد فانوس نمی توانند در برابر او مقاومت کنند و روز به روز از قدرتشان کاسته می شود.در این بین یکی از افراد فانوس سبز انسانی را پیدا می کنند به نام هال جوردن، که به نظر می رسد توانایی های روحی او کلید پیروزی بر تاریکی و شرارت پارالاکس است.اما جوردن تا آستانه ی پیوستن به فانوس های سیز و در دست گرفتن قدرت یک حل و ...

بکا و هووی تا هشت ماه پیش یک خانواده ی شاد و کامل را به همراه فرزندشان داشتند اما همه چیز به ناگاه تغییر کرد هنگامی که فرزندشان را از دست دادند و این خانواده ی شاد یک ضربه ی روحی سخت دید.اکنون و چس از هشت ماه از آن جریان بکا هنوز در شوک روحی است و هووی نیز به تازگی با زنی به نام ساندرا آشنا شده است و رابطه ی خانوادگی در حال متلاشی شدن است ...

"نیک بریدی" کارمند یک فروشگاه لوازم موسیقی، بعد از دیدن رویاهای عجیب از موجودی به نام "والیس" خانواده خود را ترک کرده و به نیویورک می رود...

زمانی که دنیا تبدیل به میدان جنگی برای بشریت شده است ، این مسئله از یک رستوران بین راهی در آمریکا شروع می شود و افراد تبدیل به موجوداتی عجیب و غیرجذاب می شوند ، و خدا ایمانش را به بشریت از دست می دهد و او که در تمام دورانها برای نجات بشریت پیامبرانی را فرستاد ، اینبار لشکری از فرشتگان مقرب درگاهش را ، برای اصلاح نوع بشر و بجای نشاندن او می فرستد و در این بین تمام امید انسانهای خوب به فرشته مقرب میکائیل (پل بتنی) است...

"دیوید کالینز" مردی خجالتی میباشد که نامردش "سارا" به او یک اولتیماتوم داده است، تهعد یا اتمام رابطه و به او دو ماه فرصت داده تا تصمیم بگیرد می خواهد با او بماند یا نه...

«سامی» (لینی) مادر تنهایی است که با پسر کوچکش، «رودی» (کاکلین) در شهر کوچکی در شمال ایالت نیویورک زندگی آرام و بی سر و صدایی دارد. تا این که برادرش، «تری» (روفالو) به سراغ «سامی» می رود تا از او پول قرض بگیرد و زندگی با ثبات «سامی» را به هم می ریزد...

کارکنان یک مزرعه ماری جوآنا در کالیفرنیا متوجه میشوند که رئیس آنها کشته شده و حال قصد دارند خود کار برداشت و فروش محصول را انجام دهند ....