ماجرا دو سال بعد از آرک (دنیای جدید، Shin-Sekai) اتفاق می افتد، جایی که اولین جنگ "کلاه حصیری ها" با خطرناک ترین دشمن فعلیشان (نئو مارین ها)؛ در نیمه ی دوم گرندلاین، رخ می دهد...

کن توسط شین (مشت ستاره جنوبی) که عشق او را ربود و ادعا کرد قدرت کنز برای متوقف کردن درگیری دارد، از پشت خنجر می شود. بنابراین کن اکنون تقریباً مرده است، از سرزمین بایر پس از آخرالزمان می گذرد تا یاد بگیرد که برای افراد بی گناه بجنگد و دوباره...

انفجاری در وسط شهر سایوریتی رخ می دهد که باعث می شود روکیا بخشی از حافظه خود را از دست دهد ...

ایمان دنیا توسط یک موجودیت اهریمنی مورد تهدید قرار میگیرد و سازمانی مخفی برای مبارزه وجود دارد ....

یک فیلم بسیار تجربی که داستانی خارج از ترتیب زمانی را ارائه می‌کند که 15 سال پس از یک فاجعه تقریبا آخرالزمانی اتفاق می‌افتد، در مورد چهار نوجوان 14 ساله آسیب دیده که وظیفه هدایت سلاح‌های تعیین‌کننده انسان‌نمای عظیم به نام Evangelion را دارند، بزرگسالانی که از نظر روانی ناسازگار هستند و آنها را کنترل و فرمان می‌دهند. و رویدادها و نیروهایی که آنها را تحت تأثیر قرار می دهند یا در آنها شرکت می کنند زیرا با مهاجمان خصمانه عظیمی که به نام "فرشتگان" شناخته می شوند، شرکت می کنند.

خانواده یوزوکی متشکل از چهار برادر دو سال پیش والدین خود را از دست دادند. آنها در حالی که خانواده، مدرسه و جامعه خود را هدایت می کنند، زندگی روزمره خود را انجام می دهند.

"کیچی میبارا"که در خانه جدید خود در دهکده ی ارام سکونت دارد, در مدرسه با دختران دوست می شود. او برای شرکت در یک جشنواره بزرگ اینجاست. اما به نظر می رسد رازی در این شهر نهفته است ,براستی چه رازهای پشت سکوت و آرامش این شهر کوچک وجود دارد؟

یک پسر روانی مدرسه راهنمایی سعی می کند یک زندگی عادی داشته باشد و قدرت های رو به رشد خود را تحت کنترل نگه دارد، حتی اگر دائماً دچار مشکل می شود...

هانتر ( به معنی شکارچی ) فردیه که دور دنیا سفر میکنه و هر جور ماموریت خطرناکی که فکرشو بکنید انجام میدم . از دستگیر کردن مجرم ها گرفته تا کند و کاو و جستجوی سرزمین های ناشناخته به دنبال گنج . گون ( Gon ) پسر جوونیه که پدرش چندین سال پیش ، موقعی که یه هانتر بوده ، ناپدید شده . گون باور داره که اگه بتونه پا جای پای پدرش بزاره ، ممکنه یه روز بتونه دوباره بش بپیونده . بعد از اینکه گون 12 سالش میشه ، خونه رو ترک میکنه و ماموریت شرکت در آزمون " هانتری " رو امتحان میکنه . آزمونی که بخاطر پیشرفت کندی که آزمون دهنده داره و درصد بالای مرگش برای هانتر رسمی شدن حسابی معروف شده . گون با کوراپیکا که به عشق انتقام زندس ، با لوریو که میخواد در آینده دکتر بشه و با کیلوآ که قبلا یه آساسین سرکش بوده دوست میشه . و همین جور که ماموریت های سخت تری رو ، به عنوان یه هانتر ، پشت سر میزارن و با خطرات و تهدیدهای بیشتری رو به رو میشن رفاقتشون گسترده تر میشه.

داستان گروهی از دوستان جوان و اتفاقات مرموزی که در روستای روستایی هینامیزوا رخ می دهد...