« نیتان دیترویت » ( سیناترا ) رئیس پاتوق‏هاى شرط بندى و قمار با « اسکاى مسترسن » ( براندو ) شرط مى ‏بندد که او نخواهد توانست یک عضو فعال میسیون مذهبى ، « سارا براون » ( سیمونز ) را بفریبد تا هم‏راهش به هاوانا برود.

« جرج بیلى » ( استوارت ) مرد خوش طینتى است که پس از مرگ پدرش در رأس مؤسسه‏ ى کمک به محرومان قرار مى ‏گیرد . شب عید نوئل و مصادف با ورشکستگى « بیلى » ، او پشیمان از به دنیا آمدنش تصمیم به خودکشى مى ‏گیرد و ...

یک نویسنده عاشق زنی جوان میشود و با او ازدواج میکند ولی عشق زیاد ممکن است به موارد دیگری که برای آنها مهم است صدمه بزند و ....

جنگ جهانى دوم. یک کشتى مسافربرى با اژدر یک زیردریایى آلمانى غرق مى‏ شود ، اما چند نفر از سرنشینانش خود را به یک قایق نجات مى‏ رسانند ؛ در حالى که زیردریایى نیز بر اثر انفجار غرق مى‏ شود و یک آلمانى ( سلزاک ) نیز به قایق مى‏ آید...

داستان زندگی شخصی و حرفه ای بازیکن معروف بیسبال "لو گریگ"

گاوباز مشهورى ( پاور ) در پى وسوسه‏ هاى زنى اغواگر ( هیورث ) ، همسرش ( دارنل ) را رها مى ‏کند. اما پس از آن که از زن بى ‏وفایى مى ‏بیند ، نادم مى‏ شود و دم مرگ از همسرش طلب عفو مى‏ کند...

« کول هاردین » ( کوپر ) به ناحق به اتهام اسب دزدى دستگیر مى‏ شود. « روى بین » ( برنان ) قاضى شهر که به سخت‏گیرى و خشونت شهرت دارد ، در دادگاهى « ضربتى » او را به مرگ محکوم مى ‏کند. اما « کول » از علاقه ‏ى قاضى به نمایشگرى مشهور به نام « لیلى لنگترى » ( باند ) استفاده مى‏کند و مى ‏گریزد.

یک گروه کوچک آمریکایی تلاش می کند افراد قبیله ای روستایی را برای دفاع از خود در برابر رادیکالهای متعصب در سال 1906 فیلیپین آموزش دهد...

آوریل سال 1861 ، عمارت عظیم تارا در آتلانتا . « اسکارت اوهارا » ( لى ) در مى ‏یابد که مرد رؤیایى ‏اش ، « اشلى ویلکس » ( هوارد ) به او علاقه‏ اى ندارد و در صدد است با « ملانى همیلتن » ( د هاویلند ) ازدواج کند. اما از طرف دیگر « رت باتلر » ( گیبل ) عضو بدنام یک خانواده‏ ى ثروتمند ساکن چارلستن دل‏باخته‏ ى « اسکارلت » سرزنده مى ‏شود و در او ویژگى‏ هایى شبیه به خود پیدا مى ‏کند...

آرتور جونز زندگی معمولی دارد تا اینکه فردی متوجه می‌شود او بسیار شبیه رئیس مافیایی است...