مری بث و پریسیلا کانولی تلاش می‌کنند تا با مردی بسیار خطرناک روبرو شوند ، این خواهران برای پنهان کردن جنایات خود بایدبه زادگاهشان وارد شوند

مردی که به دنبال دوست دختر گمشده خودش میگردد، به صورت مخفیانه وارد خانه‌ی همسایه مرموز خود شده و در عین ناباوری چندین نفر را آنجا می بیند که دزدیده شده اند و در یک انبار زندانی شده اند ...

آنا ، یک بانوی 30 ساله زیبا اما از لحاظ عاطفی دارای اختلال عملکردی است ، که در حال برنامه ریزی مرگ خود است...

داستان فیلم حول محور یک خانواده میچرخد که پدر خانواده (Luke Wilson) یک پلیس است و مادر خانواده (Olivia Wilde) یک زن خانه دار و همه چیز خوب است تا زمانی که بچه ی آنها دزده میشود و یک سال است از این ماجرا میگذرد و آنها هنوز در گردابی از سرگردانی اسیر هستند …

این فیلم داستان زندگی زن جوانی به نام لاورل را روایت میکند که دو تن از همکاران او قصد ازدواج با لاورل را دارند ...

یک نگهبان بازنشسته به نام «والت کونتس» (دنیرو) سکته می کند. پزشکان به او تجویز می کنند پس از خروج از بیمارستان به حرکات و تمرین های بدنی بپردازد و هم چنین برای بازیافتن قدرت تکلم، درس آواز بگیرد. از سر اتفاق یک معلم آواز در همسایگی اش زندگی می کند، اما او کشف می کند این معلم آواز، «راستی» (هافمن) یک مرد زن نماست...

پاریس. «دایردر» (مک الهون)، مغز متفکر ایرلندی، گروهی متخصص را گرد هم می آورد تا کیف مرموزی را از چنگ بزه کاران به درآورند. آنان، نه هویت واقعی کسی که آنان را استخدام کرده می دانند و نه از هویت واقعی طمعه های شان با خبر هستند.

راسل مردی مجرد است که پسری کوچک دارد و با نقل مکان به محلی جدید فرصت پیدا کردن عشق و زندگی تازه ای را در انتظار دارد .

داستان فیلم در مورد چند تن از قاچاقچیان مواد مخدر در بروکلین است که میان اوامر رئسایشان و همینطور مامورانی که در تعقیب آن ها هستند، گیر افتاده اند...

داستان این سریال روایتگر داستان مردی است که شبی را با زنی ناشناس سپری میکند ولی صبح وقتی بیدار میشود ، میبیند که او در خون خودش غلتیده است و به ضرب چاقو کشته شده است . حالا پلیس او را به عنوان قاتل معرفی کرده و او باید از خودش رفع اتهام کند و همین مسئله او را وارد بازی خطرناکی میکند که حتی در خواب هم تصورش را نمیکرد...