نامه دختری از کوزوو که به پدر گمشده اش تقدیم شده بود، در سازمان ملل خوانده شد که در آن او به طور علنی به زندگی دشوار صرب ها، به ویژه کودکان صرب در مناطق تحت محاصره می پردازد.

کایوس مارتینوس کوریولانوس ( رالف فاینس ) فرمانده مقتدر رُمی هست که شجاعتش زبانزد عام است. اما این جنگجو مشکل بزرگی دارد و آن اینکه به مردم تحت فرماندهی اش بی اعتناست و ظلم های بسیار را بر آنها روا می دارد. در نتیجه همین رفتارها وی سرانجام از فرماندهی برکنار و از رُم تبعید می شود. کوریولانوس که از این تبعید خشمگین شده، تصمیم به انتقام از مردم سرزمینش می گیرد و...

سال 1993، تیره ترین روزهای جنگ بوسنی و هرزگووین بود . گروهی از بازیگران اهل بلگراد، بدون اینکه بدانند خود را برای چه چیزی آماده می کنند، توری در صربستان برای بدست آوردن درآمد بیشتر تدارک می ببیند. اما آنها وارد مرکز جنگ شده و...

برای یک دهکده چه چیزی بهتر از راه آهنیست که توریست ها را به آنجا بیاورد؟ و برای توریست ها چه چیزی بدتر از جنگ است؟! "لوکا" (استیماچ) راه آهن را می سازد و چشم هایش را بر روی جنگ می بندد. سپس همسرش با یک آهنگساز می گریزد و پسرش به ارتش اعزام می شود. به همین دلیل زندگی او تبدیل به جنگ می شود تا زمانی که با "ساباها" آشنا می شود...

بلگراد، سال 1941. «بلاکی» (ریستوفسکی) و «مارکو» (مانویلوویچ) دوست هم هستند. هر دوی آنان عضو حزب کمونیست اند و ضمنا در علاقه شان به بازیگری ملیح (یوکه ویچ) با هم وجه اشتراک دارند. آشوب و درگیری های جنگ جهانی دوم آن دو را مجبور می کند هم راه جماعتی از مردمان شهر به پناهگاهی زیرزمینی پناه ببرند. سال ها می گذرد و جنگ تمام می شود، ولی «مارکو» و زن بازیگر با تمهیداتی به دیگران می قبولانند که جنگ هنوز ادامه دارد...