مرد جوانی که در اتاق پستی یک شبکه تلویزیونی کار میکند، میخواهد در آن شرکت پیشرفت کند. اما رئیس خودخواهش اجازه نمیدهد او به خواسته‌اش برسد. تا اینکه اون بطور اتفاقی پی می‌برد که...

زنی مدام دچار کابوس های وحشتناک میشود . بنظر میرسد عامل اصلی شوهر مرحومش است که گمان میرود در یک آتش سوزی کشته شده است ...

"مالی" دختری بیسواد، فقیر و کوهستانی است که کلبه خود را رها می کند تا همسری ثروتمند و یک زندگی بهتر را بدست آورد...

کلی اسپنسر یک مرد سخت کوش میباشد که عاشق همسر و خانواده اش است. همسایه ها احترام خاصی برای او قائل‌ هستند و کلی نیز همیشه آماده کمک به آنهاست. او همیشه آرزو داشت که خانه ای رویایی برای همسرش بسازد، اما زمانی که پسرش در یک مدرسه‌ی عالی فارغ التحصیل …

"را اسمیت" جاه طلب اما ناامید، به تفنگدار خوش چهره "پاول ساکسون" که در راه برگشت به خانه از جنگ جهانی دوم است برخورد می کند. علاقه ای بین آنها شکل می گیرد اما شرایط آنها را از یکدیگر دور می کند و...

خلافکارى به نام » دیو کانوى « ( فورد ) هر روز یک سیب از » آنى « ( دیویس )، پیرزن فروشنده ‏ى دورگرد و دائم ‏الخمر مى‏ خرد، چون تصور مى ‏کند که با این کار خودش را از گزند مافیا در امان نگه مى‏ دارد. تا این که دختر » آنى « ( آن مارگرت )، با این تصور که مادرش خانمى ثروتمند است، مى‏ خواهد به دیدنش بیاید. حالا » دیو « و عده‏ ى بسیارى دست به دست هم مى ‏دهند تا از » آنى « یک » خانم « بسازند.

شهری کوچک. "کاری اسکات" (وایمن)، بیوه‌ زنی است که حالا فرزندانش بزرگ شده‌اند و او زندگی و سردی را می‌گذراند. تا این‌که دل‌باخته باغبانی به‌نام "ران کربی" (هادسن) می‌شود که پانزده سال از او جوان‌تر است. رابطه این دو مورد تأکید خانواده "کاری" و مردم شهر نمی‌تواند باشد. "کاری" نیز ابتدا از "ران" روی برمی‌گرداند. با این همه سرانجام خود به سراغ محبوب می‌رود و زوج نامأنوس زندگی جدیدی را بر پایه عشق و محبت بنا می‌نهند...

در سال 1872 یک جنگجوی سرخپوست بنام جانی مک کی برای میانجی گری صلح و تعیین مرزی میان ایالات اورگان و کالیفرنیا انتخاب میشود ....

جانین یک ستاره کلوپ شبانه و صحنه یک مهمانی ترتیب میدهد و همه را به باغ خود دعوت میکند

« جرى مالیگان » ( کلى ) نقاش نه چندان خوش‏ اقبال امریکایى ساکن پاریس را « میلو رابرتس » ( فوک ) زن ثروتمند و علاقه‏ مند به حمایت از هنرمندان کشف مى ‏کند . اما « جرى » چندان مایل به جبران این لطف نیست و دل در گرو « لیز بوویه » ( کارون ) دارد ...