"داگی واترز" عاشق این است که آخر هفته کریکت بازی کند و کباب درست کند ولی بهشت او به مشکل بر می خورد وقتی از او می خواهند تا شهر را ترک کند و ...

در یک شهر کوچک در استرالیا در اواخر دهه‌ی پنجاه، دو شخص با نام‌های براونی و لولا به شدت عاشق یکدیگر می‌شوند. متاسفانه براونی و لولا به سن قانونی نرسیده اند و همین موضوع سبب شده که خانواده‌هایشان، مخالف رابطه‌ی آن‌ها باشند و سعی کنند که این دو را از یکدیگر جدا نمایند.

دوازده نفر معمولی در پشت نمای گمنامی وظیفه هیئت منصفه، تاریخچه خود را با خود می آورند. زندگی هایی که به پیچیدگی یک محاکمه، پر از رویاهای شکسته، رازهای شرم آور، امید، ترس ها، آسیب های شخصی، و روابط عمومی...

زمانی که افسر کشیک در نیمه شب تماسی دریافت می کند که از او می خواهد تا به گورستان شهر مراجعه کند، او انتظار ندارد تا شاهد زنده شدن شش مرده باشد ولی در گورستان شش نفر را که قبلا دفن شده بودند، زنده می بیند...

داستان درباره مردان و زنانی گمنام استرالیایی است که در جبهه های جنگ ، نبرد میکنند ولی بعد از آن با چه تبعاتی به خانه بازمیگردند و...