بارلو نویسنده ای سیگار کش ، مو بلند و کاملاً ناراضی است که مشتاقانه هر روز ده ها رد کردن از صندوق پستی خود را بیرون می کشد در حالی که سعی می کند زندگی خود را با برخی از ظواهر هدفمند بگذراند.

«دنی وینیارد» (فورلانگ)، نوجوانی سفید پوست است که روزی با چند جوان سیاه پوست درگیر می شود و موضوع را با «درک» (نورتن)، برادر بزرگ ترش که گرایشات تند نئونازی دارد، در میان می گذارد. «درک» بی مهابا سلاحش را بر می دارد و به سراغ جوانان سیاه پوست می رود، آنان را می کشد، و به سه سال زندان محکوم می شود. اما در زندان، به دلیل بدرفتاری زندانیان سفید پوست با او، دیدگاهش نسبت به سیاه پوستان عوض می شود...

یک عروسک گردان از طلسم مصری قدیمی استفاده میکند تا به عروسک هایش جان ببخشد اما ...

یک راک استار خودخواه خواننده زن را می رباید تا بوسیله او بتواند اهرمین رو احضار کند.....

فیلم داستان زندگی "ملوین دامر" را روایت می کند . او مرد خوبی است ، اما بدشانس بوده و نمی تواند شغلی پیدا کند . یک شب او به مردی که با موتورسیکلت تصادف کرده کمک می کند و وقتی پیرمرد می گوید او "هاوارد هاجس" میلیاردر مشهور است ، "ملوین" فقط می خندد . اما وقتی "هاوارد" می میرد ، او نامه ای دریافت می کند و ...

سال 1962. چهار دوست برای گذراندن شبی دور هم جمع میشوند : «استیو» (هوارد) مشتاق رفتن به دانشگاه میباشد؛ «کورت» (دریفوس) برای ترک شهر تردید دارد؛ «جان» (له مات) قهرمان مسابقات اتوموبیل رانی میباشد و «تری» (اسمیت) در پی سرگرمی های دوران جوانی...