داستان فیلم درباره ی یک راننده ی جوان به نام «اسپید ریسر» هستش که آرزو دارد با کمک خانواده اش و همینطور اتومبیل پیشرفته اش، قهرمان دنیای مسابقات اتومبیل رانی بشود.

جف تالی که در اداره پلیس لس آنجلس مامور رسیدگی به موارد گروگان گیری است در دو ماموریت اخیرش با شکست مواجه شده و بنابراین از رئیسش می خواهد تا او را به محل آرام تری منتقل کند. بنابراین جف به اتفاق همسر و دخترش به یک شهرک دورافتاده می روند تا او در آنجا بعنوان رئیس پلیس مشغول بکار شود. روزی سه نفر به منزل یکی از ثروتمندان شهر به اسم والتر اسمیت حمله کرده و دختر و پسر او را گروگان می گیرند بنابراین تمام ماموران پلیس شهرک در صحنه حضور می یابند. جف ابتدا تصمیم می گیرد در موضوع دخالتی نکرده و مسئولیت را به دیگران بسپارد اما پس از مدتی در می یابد همسر و دختر خودش هم در جای دیگری گروگان گرفته شده اند و گروگان گیران خواهان یک دیسک هستند که در خانه اسمیت است. آنها از جف می خواهند که هر طور شده این دیسک را بدست آورده و به آنها بدهد...

داستان وکیلی که در مورد مرگ ستاره رادیویی که مجری اصلی او مظنون اصلی است، تحقیق می کند.

مسئول تدارکات یک تیم فوتبال دانشگاهی متوجه می شود که مهارت ویژه ای در بازی فوتبال داشته و تبدیل به یکی از اعضای تیم می شود...

کارل پس از گذراندن یک دوره 5 ساله از زندان آزاد می شود و بلافاصله دست به کار می شود تا سرقت بعدی خود را انجام دهد. این طرح نسبتاً ساده اما زمان بسیار مهم است.

"لوک دونپورت" پسر سیزده ساله رئیس جمهور ایالات متحده میباشد."وودز" مامور سرویس مخفی مسئول مراقبت از او می شود.ولی پس از تهدید او در مقابل دوربینها اخراج می شود."سم سیمز" که یک بوسکور سابق میباشد جایگزین او می شود و...

«برت ماوریک» (گیبسن)، قمار باز حرفه ای به دنبال به دست آوردن سه هزار دلاری است که برای تکمیل بیست و پنج هزار ورودیه ی مسابقات قهرمانی پوکر «تری ریورز» لازم دارد. در شهر کریستال ریور، «برت» با «آنابل برانسفورد» (فاستر)، زن ماجراجو و قمارباز آشنا می شود. او در این شهر پولی به دست نمی آورد پس هم راه «آنابل» سوار دلیجانی می شود که «مارشال زین کوپر» (گارنر) نیز مسافر آن است...

دنی دویتو، جان لیری، دلقک حرفه ای است که مرگ همسرش در یک تصادف رانندگی باعث شده تا او از دو پسر جوانش مراقبت کند...

سال 1939. «دانیل مکور میک» پس از این که عشقش در یک تصادف اتومبیل به اغما فرو می رود، از دوست دانشمندش می خواهد تا او را منجمد کند. سال 1992. یک پسر بچه و دوستش ماشین انجماد «هری» را پیدا کرده و «دانیل» را به زندگی باز می گردانند...

"جک دث" یک پلیس و جایزه بگیر در لس آنجلس زمان آینده میباشد . او به دنبال تبهکاری است که با استفاده از قدرت هیپنوتیزم، مردم را تبدیل به موجوداتی بی اراده می کند...