پنج کارگر ربوده شده و در مکان متروکه‌یِ جهنم مانند نگهداری می شوند، حال آنها مجبورند در یک بازی خشونت آمیز شرکت کنند و باید دوازده ساعت طاقت بیاورند و درمقابل یک گروه از دلقک های سادیسمی زنده بمانند...

یک قاتل سریالی وحشت را در دل ساکنین یکی از مناطق آمریکا انداخته و در همین مدت نوجوانی زیبا به نام “رایلی لاوسن” ناپدید می شود ...

"جورج گریوز" بعد از جشن چهل سالگیش برای یک چک آپ معمولی به بیمارستان می رود. ولی در آنجا توسط دکتری به او گفته می شود که باید هر چه سریعتر مورد عمل جراحی قرار گیرد. جورج که از بیمارستان متنفر است، ناخواسته مورد عمل جراحی قرار می گیرد. پس از عمل در می یابد که همه این اتفاقات بر اثر تشابه اسمی رخ داده است و به جای بیماری دیگر مورد جراحی قرار گرفته...

یک معمار نیویورکی ، بعد از قتل همسرش به دست اوباش خیابانی، تبدیل به مبارز و قهرمان شهر شده و در مقابل تهبکاران قرار می گیرد...

"الکس فرید" پروفسور ادبیات است. او علاقه زیادی به قمار دارد. وقتی پولهایش تمام می شود، او از دوست دخترش، مادر و در نهایت از یک سری افراد خطرناک پول قرض می گیرد و...

در سال 1970 در محله هارلم یک آشغال جمع کن تصمیم میگیرد با کلودیا که دارای 6 فرزند است قرار عاشقانه بگذارد ....

بررسی می کند که چگونه کمدی های کمدی برای منعکس کننده چهره در حال تغییر خانواده های آمریکایی تکامل یافته اند.

خانواده سندرز از مشهور نرین خانواده های ساکن لس آنجلس هستند , نسل آنها مستقیما به لتی سندرز میخورد , او برده ای بوده که به ثروتمند ترین زن سیاهپوست آمریکا تبدیل شده و ...

چاک یک تکنیسین وسایل الکترونیکی هست . chuck خیلی بچه مثبت و دست و پا چلفتیه و کارش تعمیر کامپیوتر و وسایل الکترونیکی در یک فروشگاه وسایل الکترونیکی هست . اما این چاک ما یک راز بزرگ داره ... تمام اسرار جهان و حکومتی آمریکا که از طرف ناسا دریک برنامه نگه داری میشد حالا در مغز چاک جای داره این برنامه که از طرف دوست قدیمیه چاک به ایمیل اوفرستاده شده چاک را تبدیل به یک کامپیوتر پیشرفته کرده . حالا chuck دست NASA و CIA گیر کرده و داستان با آمدن دو مامور ناسا وسی آی ای شروع میشه ... یعنی ماجرا های چاک کامپیوتر شروع میشه...

داستان روزهای معمولی از زندگی مادر و دختری در یک شهر کوچک اطراف نیویورک است. داستان شاد بودنها و غمگین شدنها. نیازها و تلاشها ،موفق شدنها وگاهی هم شکست خوردنها. مادر 32 ساله است و دختری 16 ساله دارد. کابوس او در زندگی این است که دخترش اشتباهات او را تکرار کند و تمامی توان خود را در جلوگیری از این موضوع می کند.