یک معمار موفق اما عصبانی، که زندگی خودش را با قلدری کردن برای همسرش گذرانده است، حال معشوقه و اطرافیانش می خواهند آرامش را به زندگی او بیاورند....

روزنامه نگاری به نام «لی سایمن» (برانا) در تلاش است فیلم نامه ای را بنویسد و به فروش برساند. در همین حال او، پس از جدایی از همسرش، «رابین» (دیویس)، به دنبال رابطه های جدیدی نیز هست... که البته در هیچ کدام به آرام و قرار نمی رسد...

قهرمانی معروف به «سایه» در مقابل جنایتکاری بنام «شیوان خان» که میخواهد با قدرت بمب های هسته ای بر دنیا حکومت کند، می ایستد...

در اواخر دهه 1980 ، کارگردان مشهور تئاتر "آندره گرگوری" ، گروهی از دوستانش و بازیگران را دور هم جمع کرده و برداشت جدیدی از نمایش "دایی وانیا" نوشته "آنتوان چخوف" را تمرین کردند ...

در قرن بیست و یکم. جامعه آرام است و مردم از خشونت می پرهیزند. تا این که جنایتکاری به نام «سایمن فلیکس» (اسنایپس) بعد از اینکه سی و پنج سال را به حالت انجماد گذرانده، به قید قول شرف آزاد می شود. اما او بلافاصله شروع به قتل و جنایت کرده و مقامات ناچار می شوند دشمن قدیمی «سایمن»، گروهبان پلیس، «جان اسپارتن» (استالون) را نیز از حالت انجماد خارج کنند...

دو کارگر ناراضی رستوران تصمیم می گیرند از کارفرمایان خود سرقت کنند و...

«عیسای ناصری» (دافو) نجاری سخت کوش است. درد و رنج انسان ها و یوغ اسارتی که بر گردن آنان است، او را بر می انگیزد تا خانه و خانواده اش را ترک کند و چشم بر شادی های کوچک و بزرگ ببندد و رسالت الهی خود را آغاز کند...

"مایکل" که یک دانشجوی کالج است و نامزد خود "گبریلا" و خانواده اش را برای کریسمس در کانادا ملاقات می کند.ولی وقتی به آنجا می رسد "گبریلا" به او می گوید که دیگر دوستش ندارد...

مخترعی عجیب خانه خود را فروخته و خانواده خود را به آمریکای مرکزی می برد تا در وسط جنگل یک کارخانه یخ بسازد...

"ایوان تراولیان" نمایشنامه نویسی است که احساس می کند این روزها ، از این شاخه به آن شاخه می پرد. او نمایشنامه ای در دست اجرا دارد ، همسرش او را ترک کرده و با چهار فرزند از ازدواج قبلی و پسر خود تنها مانده است...