یک شوهر ناامید ، تلاش می کند تا به همسرش که به قمار اعتیاد دارد ، کمک کند ...

یک قاضی سرسخت که همسری دارد که دچار سرطان میباشد وسوسه میشود که از روی خیرخواهی به کار او پایان دهد و او را از عذاب برهاند

« جرج بیلى » ( استوارت ) مرد خوش طینتى است که پس از مرگ پدرش در رأس مؤسسه‏ ى کمک به محرومان قرار مى ‏گیرد . شب عید نوئل و مصادف با ورشکستگى « بیلى » ، او پشیمان از به دنیا آمدنش تصمیم به خودکشى مى ‏گیرد و ...

مردی که احیتاج به پول دارد می پذیرد خود را به جای شخصی که وجود خارجی ندارد جا بزند،کسی که برای نشان دادن اعتراض خود دست به خودکشی زده است...

گروهى از سیاستمداران نابکار ، روستایى ساده‏ لوحى به نام « جفرسن اسمیت » ( استوارت ) را انتخاب مى ‏کنند تا جاى سناتورى را که به تازگى درگذشته است بگیرد.

وقتی چارلی میسون از یک گزارشگر ساده به ویرایشگر ارتقا پیدا میکند به قیمت از دست دادن نامزدش منتهی میشود و او استعفاء میدهد تا شاید بتواند فرصتی دیگر پیدا کند....

« آیرین » ( لومبارد ) و « کورنلیا » دو خواهر ناز پرورده هستند که براى تلکه کردن مردم در خیابان برنامه اجرا مى‏کنند. « کورنلیا » سعى مى کند از مرد فقیرى به نام « گادفرى پارک » استفاده کند ، اما « گادفرى » بر آشفته مى‏شود...

آرتور جونز زندگی معمولی دارد تا اینکه فردی متوجه می‌شود او بسیار شبیه رئیس مافیایی است...

« تونى کامونتى » ( میونى )، خلافکارى، خرده‏ پا، آرام ‏آرام با قتل و جنایت به خطرناک‏ ترین گنگستر شهر بدل مى ‏شود.