داستان فیلم دربارۀ شخصی به نام پیتر است که از اینکه باید اتاقی که عاشقش است را با پدربزرگش شریک شود ناراحت است و تصمیم میگیرد که....

یک موجود فرازمینی به نام “بو” که اعتماد به نفس بیش از حدی دارد، زمین را برای زندگی انتخاب می کند، این ماجرا درست زمانی اتفاق می افتد که ساکنین زمین به سرعت در حال انتقال به مکان دیگری هستند. بو می خواهد با کمک کاپیتان اسمکدی زمین را دوباره سازماندهی کند تا اینکه با دختر کاردانی به نام “تیپ” (ریحانا) ملاقات می کند که توسط “اوه” (جیم پارسونز) دستگیر شده و خیلی زود متوجه می شوند که در معرض خطر روابط بین کهکشانی هستند و …

یک دختر نوجوان وقتی به هوش می آید میبیند که به یک جنگل دور افتاده و وحشی منتقل شده است در این جنگل نیروهای شیطانی و نیروهای خوب در حال مبارزه هستد، دخترک با یک گروه از حیوانات آنجا متحد میشود تا بتواند هم دنیای آنها و هم دنیای خودشان را نجات دهد...

"مکسول اسمارت" که به عنوان تحلیل گری در سازمان جاسوسی ایالات متحده موسوم به "کنترل" کار می کند، وظیفه ‏مقابله با سازمانی تروریستی به نام "کائوس" را دارد، که موفق شده بعد از حمله به فرماندهی "کنترل" نام تمام مامورین اجرایی این سازمان را در سرتاسر دنیا به دست آورده و...

مردی 35 ساله که به همراه پدر و مادر خود زندگی می کند متوجه می شود که آنها قصد دارند او را به دختر مورد علاقه اش برسانند تا خانه شان را ترک کند...

سریال در مورد یه دکتر یا پزشک خانواده که دفتر کارش توی یه محله پایین و فقیر هست. این دکتر که اسمش “بکر” هست، آدم بد اخلاق و بدعنق و بدقلق و کم صبریه و دائم به همه چی ایراد میگیره و غر میزنه. کلا هم 2 تا دوست داره یکیشون که یه دختره که یه کافه قدیمی رو اداره میکنه و بکر صبحانه و ناهارش رو اونجا میخوره دوست دیگرش هم یه مرد نابینا هست که بغل همون کافه،دکه روزنامه فروشی داره هرروز صبح بکر به این کافه میره،قهوه میخوره و سیگارش رو میکشه بعد میره سرکار. سریال حوادث اطراف این فرد رو نشون میده و نظریات “بکر” و غر زدنهاش و برخوردش با موضوعات مختلف رو بیان میکنه.

برادران شاون و مارلون ویلیامز، همراه با پدر خردمند اما عجیب و غریبشان...