فیلم داستان زنی را روایت می کند که در یک روستای کوچک در روسیه زندگی می کند. یک روز او بسته ای را از طرف شوهرش دریافت می کند و ...

داستان اصلی فیلم درباره ی کارمند صبوری به نام “سیمون جیمز” (جس ایزنبرگ) که تحت تسلط همه از جمله عشقش “هانا” (میا واسیکوسکا) است؛ زندگی ناچیز “سیمون” در حال نابودی است زمانی که “جیمز سیمون” (جس ایزنبرگ) را ملاقات می کند، مردی که دقیقا از لحاظ ظاهری شبیه اوست ولی شخصیتش کاملا خلاف اوست.

یک دانشجوی حقوق مرتکب دو قتل می شود، یک مرد خانواده دوست محکوم به حبسی طولانی مدت شده و یک مادر به همراه دو کودکش در جستجوی رستگاری سرگردان می شوند...

دو روح به یک شهر کوچک می رسند ، یکی در تعطیلات ، دیگری برای دیدار با یک عاشق. آنها جادویی ترین روزهای رویایی مانند زندگی خود را در آن شهر با یکدیگر سپری می کنند.

در سال 1870،در روسیه تعدادی جوان آشوب طلب و آرمانگرا نقشه میکشند تا با ابزارهای خشونت آمیز در کشور ناآرامی ایجاد کنند.

فیلم برداشتی از رمان "داستایوفسکی" بوده و در هلسینکی اتفاق می افتد.یک کارگر کشتارگاه مردی را به قتل رسانده و مجبور می شود با عواقب این کارش زندگی کند...

"ژاک" (فورتس) نقاش رویاپردازی است که بصورت اتفاقی با "مارتی" (وینگارتن) که در فکر خودکشی است روبرو می شود. آن دو با هم صحبت کرده و مقرر می کنند یکدیگر را شب بعد هم ببینند و ...

برناندو برتولوچی بهمراه سناریو نویس جیانی آمیکو از رمان Dostoievski's 1846 استفاده میکنند و یک شاعر پترزبورگی ....

در روسیه قرن نوزدهم مردی که سه فرزند پسر دارد به قتل می رسد و فرزندش که در این ماجرا گناهی ندارد محکوم می شود.

شهر لیورنو ، دوره ‏ى معاصر . « ماریو » ( ماسترویانى ) ، بیگانه ‏اى تازه وارد ، با دخترى به نام « ناتالیا » ( شل ) آشنا مى ‏شود . « ناتالیا » در حسرت عشقى ناکام است و « ماریو » مى ‏کوشد امید به زندگى را به « ناتالیا » بازگرداند و در این مسیر دل ‏باخته ‏ى او مى‏ شود.