میلیسنت وتربی زنی میانسال است که زندگی اش خالی از عشق و محبت است. زندگی انفرادی میلیسنت زمانی تغییر می کند که با برت هانسن یک مرد جوان کاریزماتیک روبرو می شود ...

یک مارشال پس از تلاش برای فراری دادن یک گروه تبهکار از شهر، با حقیقتی ناخوشانید در مورد گذشته خود روبرو می شود و...

فیلم داستان زنی را طی اقامتش در یک موسسه روانی روایت می کند...

"پدر اومالی" (کراسبی) کشیشی نامتعارف،کارش را در کلیسای کاتولیک پی می گیرد.او به "سینت مری" ،مدرسه ای با محدودیت های بسیار فرستاده می شود.او در کنا "خواهر بندیکت" (برگمان) تلاش می کنند تا مدرسه را نجات دهند اما این دو در روش هایشان اختلافاتی دارند...

دو تهیه کننده در حال اجرای یک نمایش خیریه در زمان جنگ با بازیگران تمام ستاره هستند ، اما خودخواهی شخصیت رادیویی ادی کانتور برنامه های آنها را بر هم می زند.

پس از رسوایی یک جوینده طلا را به خارج از شهر می رساند ، او با یک هنرمند هنرپیشه آشنا می شود و درگیر یک رشته فریب های کوچک می شود.

گروهى از سیاستمداران نابکار ، روستایى ساده‏ لوحى به نام « جفرسن اسمیت » ( استوارت ) را انتخاب مى ‏کنند تا جاى سناتورى را که به تازگى درگذشته است بگیرد.

با پایان دوران ممنوعیت، قاچاقچی مشوربات الکلی "رمی مارکو" تصمیم میگیرد که به شغلش پایان داده و بعنوان یک شهروند مطیع قانون زندگی کند. او چند سال بعد ،جسد چهار جناتیکار را در خانه‌ دیگرش واقع در شهر نیویورک پیدا میکند و...

« آقاى دیدز » ( کوپر ) ، مرد ساده ‏اى اهل شهرى کوچک ، میلیون‏ ها دلار به ارث مى‏ برد و تصمیم مى‏ گیرد پولش را به نیازمندان ببخشد. وقتى به نیویورک مى‏ رود ، عده اى انگل گردش را مى‏ گیرند ، و زنى روزنامه‏ نگار ( آرتور ) درباره‏ ى او گزارش‏ هایى مسخره چاپ مى‏ کند.

لوافر و مانیکور ، هر دو قصد ازدواج با پول را دارند ، ملاقات می کنند و اتحادی ناآرام تشکیل می دهند.