والری ( زن میمونی ) زنده و سالم و در حال فرار است و دکتر فلچر سعی دارد او را پیدا کرده و ذات واقعی او را بازگرداند .

یک دانشمند دیوانه که دست به هرکاری زده حال قصد دارد یک گوریل مونث را به یک انسان تبدیل کند .

داستان نجارهایی که پلیس می شوند. یک سارق مرموز که به شکل یک گوریل درامده است، پلیس ها را سر در گم کرده و آقای دیل، رئیس لیگ شهروندان، شغل رئیس پلیس را تهدید می کند.

دکتر برنارد آدریان ، دانشمندی مهربان و دیوانه است که به دنبال درمان فلج اطفال زن جوانی است . وی برای تکمیل فرمول سرم تجربی خود ، به مایع نخاعی از انسان نیاز دارد . در همین حال ، یک میمون سیرک شرور از قفس خود خارج شده و مردم شهرها را به وحشت می اندازد ...

"نانسی ایوانز"، صاحب دوست داشتنی سیرک میباشد که بازدبد کننده ای ندارد، ولی به دلایل احساسی که به "مایک ابوت" دارد، آنجا را نمی فروشد. اما شرکای او، مخفیانه او را خرابکار جلوه می دهند …

گروهی از شهرک نشینان را متقاعد می کنند که املاک فعلی خود را با برخی عوض کنند که از نظر خوبهای ما بی فایده خواهد بود. آنها قبل از هشدار به دامداران اسیر می شوند...

گروهی سازمان یافته از سارقان دام با ونهایی مجهز با سردخانه کار می کنند.فرماندار سه تفنگدار را برای تحقیق مخفیانه فرا می خواند...

دسامبر سال 1787 . کشتى بونتى از بندرى در انگلستان به مقصد تاهیتى حرکت مى کند. همه انتظار سفرى خوش را دارند ، اما « ویلیام بلاى » ( لاتن ) ، ناخداى مستبد ، رفتار بى ‏رحمانه‏ اى را در پیش مى‏ گیرد و « فلچر کریستیان » ( گیبل ) ، معاون اول کشتى که از اعمال خلاف ناخدا نیز خبر دارد ، رودر روى او مى‏ ایستد.