هفتاد و دومین مراسم سالانه اعطای جوایز سینمایی گلدن گلوب در هتل «بورلی هیلتون» لس‌آنجلس برگزار شد و با معرفی برگزیدگان در بخش‌های گوناگون خاتمه یافت.

یک معلم متکبر به عنوان مدیر به مدرسه ای که قبلا از آنجا اخراج شده بود باز می گردد و در نهایت او موفق می شود اما روشهای غیرمتعارفش موجب درگیر شدنش با مقامات شهر می شود...

با مرگ دن کورلئونه پسر کوچکش مایکل (آل پاچینو) به ریاست خانواده می رسد. او باید تلاش کند تا در مقابل خانواده های مافیایی دیگر که با ثروت باد آورده قاچاق مواد مخدر به قدرت مضاعف دست یافته اند از جایگاه خانواده کورلئونه دفاع کند. از طرفی باید در مقابل کنگره امریکا درباره فعالیتهای خانواده اش پاسخگو باشد. در بخشهایی دیگر از فیلم با گذشته دن کورلئونه (مارلون براندو) و داستان پدرخوانده شدنش و مهاجرتش به امریکا همراه می شویم...

داستان این سریال در مورد سه نسل از یک خانواده کوبایی - آمریکایی که در یک خانه با هم زندگی می کنند که شامل یک مادر نظامی سابق که به تازگی طلاق گرفته، دو فرزند دختر و پسر نوجوان اش و مادر اش که در دوران قدیم زندگی می کند...

داستان این سریال درباره ی یک فرشته رانده شده به نام لوسیفر است که عنوان پادشاه جهنم زندگی کسل کننده ای دارد او تصمیم میگیرد به لس آنجلس نقل مکان کند چ یک کلوپ شبانه به ناک لوکس باز کند ولی خدا از این کار او راضی نیست و یک فرشته به نام آمنادییل را میفرستد تا او را قانع کند که به جهنم برگردد...

داستان درباره یک ملکه و دخترش است که به یکدیگر علاقه زیادی دارند آن ها در کنار هم زندگی می کنند و به مردم خوبی و به نیازمندان کمک میکنند در خانه آن ها اتفاقاتی خوب و گاهی بد میافتد که در برابر مشکلات ایستادگی میکنند و هیچوقت یک دیگر را تنها نمیگذارند و...

داستان سریال درباره یک دختر مذهبی و سختکوش هست که اتفاقی به صورت مصنوعی باردار میشه...

یک کمدی تاریک در بخش سالمندان یک بیمارستان درجه پنج حول محور پرستارها، دکترهای مضطرب و رئیس بیمارستان که درگیر نگهداری از افراد مسن هستند...

این سریال داستان دو دختر جوان را مطرح می کند که آن دو متوجه می شوند به طور تصادفی در هنگام به دنیا آمدن با یکدیگر عوض شده اند. “بی کنیش” در خانواده ای ثروتمند به همرا دو والدین و دو برادرش بزرگ می شود در مقابل “دافنه واسکوئز” که قدرت شنوایی خودش رو در بچگی به دلیل مننژیت از دست داده به همراه تنها مادرش و در محیطی فقیرانه بزرگ می شود. داستان زمانی دراماتیک می شود که دو خانواده همدیگر را ملاقات کرده و بر سر این که چگونه به خاطر دخترها باهم زندگی کنند جر و بحث می کنند.

اسکات مک گال که یه روز با بهترین دوستش استیلز که تحریکش میکنه برن دنباله نیمه ی گمشده ی جسد مرموزی که تو جنگل افتاده بگردن.بعد از اینکه به جنگل میرسن استیلز متوجه وجود پدر و پلیسا میشه ومیخواد بره ولی چون اسکات آسم داره نمیتونه بهش برسه و پدر استیلز که پلیس هست مچ استیلز رو میگیره ومیبرتش خونه و اسکات تو جنگل تنها میمونه.بعد از اینکه یه مدتی میگذره گروهی از آهوها به اسکات حمله میکننو اسپری هواشو میندازن اینور اونور!!اسکات داره دنبالش میگرده که یهو یه گرگ بهش حمله میکنه و گازش میگیره واسکات تبدیل به گرگینه میشه و...