« چارلز پایک » ( فاندا ) ، جوانى ثروتمند با کشتى در حال بازگشت به نیویورک است. « سرهنگ هرى هرینگتن » ( کوبرن ) و دخترش ، « جین » ( استانویک ) ورق‏بازانى حرفه‏اى هستند که او را طعمه‏اى مناسب مى‏یابند. اما علاقه‏مند شدن « جین » به « چارلز » این نقشه را با مشکلاتى روبه‏رو مى ‏کند.

"هارولد مونتگومری"، معاون رئیس جمهور ، وقتی می فهمد یک فوت از زمینی که ساختمان جدیدش را در آن ساخته ، متعلق به "جودی گوبر"، یک دختر دهاتی است و او می تواند از وی شکایت کند ...

وقتی کلانتر شهر در رابطه با تقلب در بازی پوکر تحقیقات می کند،"کنت" (دانلوی) او را می کشد. شهردار که با وی همکاری می کند،"دیمسدل" (وینینگر) را به عنوان کلانتر جدید شهر منصوب می کنند تا وی به راحتی او را تحت کنترل داشته باشد. اما شهردار اطلاع ندارد که او معاون "تام دستری" (استوارت) کلانتر مشهور بوده است و ...

سوءظنی بی مورد منجر می شود زوجی در آستانه جدایی قرار گیرند.در نتیجه این کار آنها تصمیم می گیرند به دنبال عشق جدیدی برای خود بروند...

یک دکتر جوان به زنی که قبلا کلاهبردار بوده کمک میکند تا فرزندش را پیدا کند .

دختر کارمند فقیرى به نام « مرى اسمیت » ، مورد توجه میلیونر وال استریت ، « ج. ب. بال » قرار مى‏گیرد . از قضا او با پیشخدمتى ( میلاند ) که پسر « بال » از آب در می آید ، نیز آشنا مى‏شود ...

زنی مطلقه و ثروتنمد عاشق یک پاریسی جذاب می شود. اما شوهر سابق او که حسادت وجودش را فرا گرفته، هر کاری برای بازگشت او انجام می دهد.

« آقاى دیدز » ( کوپر ) ، مرد ساده ‏اى اهل شهرى کوچک ، میلیون‏ ها دلار به ارث مى‏ برد و تصمیم مى‏ گیرد پولش را به نیازمندان ببخشد. وقتى به نیویورک مى‏ رود ، عده اى انگل گردش را مى‏ گیرند ، و زنى روزنامه‏ نگار ( آرتور ) درباره‏ ى او گزارش‏ هایى مسخره چاپ مى‏ کند.

داستان صاحب یک سیرک غرق در بدهی که با شرخران، کلانترها و دختر مورد علاقه‌اش که با یکی از اجراکنندگانش و یک مرد جوان ثروتمند در ارتباط می باشد، درگیر شده است.