موجودات بیگانه که همه چیز را سر راه خودشان می خورند، نگاه خود را به برجهای بلند لس آنجلس معطوف کرده اند و...

خانم اوی تیل در تلاش میباشد که زنده بماند در حالی که دو فرزندش را به تنهایی در خانه ای دیگر بزرگ می کند. کان کانگور یک کابوی صادق و سخت کوش میباشد. زندگی آنها بهم پیوسته، که با عناصر ، هندی ها ، افراد غیرقانونی و ... می جنگند.

مرد جوانی که یک خودرو را به ایالتی دیگر منتقل می کند ، در بین راه توسط قاتلی زنجیره ای ، تعقیب شده و در نهایت ، توسط او متهم به قتلها می شود . او که توسط پلیس و قاتل تحت تعقیب است ، تنها از طرف یک پیشخدمت کمک دریافت می کند...

توپ عظیمی از موجودات خزدار از فضا به زمین آمده است و به دنبال آنها گروهی از جایزه بگیران بین کهکشانی وارد یک شهر کوچک می شوند.تنها مردم شهر هستند که در مقابل آنها ایستادگی می کنند...

یک جستجوگر ، یک دام و سگ سورتمه خود در سفر برای رسیدن به کشور طلا با عناصر Klondike می جنگند...

"روی " که در یک مزرعه مشغول بکار است پسری جوان را تحت مراقبت خود میگیرد و کمکش میکند تا بزرگ شود و ....

«آلیس گراهام» (برستین) بیش تر وقتش را به میانجی گری میان شوهر عبوسش، «دانلد هایت» (بوش)، و پسر یازده ساله ی بازیگوش شان، «تام» (لوتر) می گذراند. تا این که «دانلد» در سانحه ای کشته می شود و «آلیس» تصمیم می گیرد به دنبال آرزوی دیرینش، خوانندگی، برود.

یک پلیس موتورسوار آریزونا ، با تحقیق بر روی قتل اسرار آمیز مردی منزوی ، به آرزوی خود مبنی بر وارد شدن به دایره جنایی می رسد . او مجبور می شود برای حل پرونده با توهمات خود و اطرافیانش روبرو شود و...

یک پسر مزرعه دار جوان که همیشه آرزو داشته است یک گاوچران شود با گله داری بزرگ صحبت می کند تا او را به عنوان راهنمای گله استخدام کند...

گاوچرانی سالخورده ، در میابد غربی که او روزگاری میشناخته و عاشقش بوده ، به زودی دیگر وجود نخواهد داشت و دیگر جائی برای خود او نیز نخواهد بود...