مرد جوانی از بوستون با امید به بازگرداندن ثروت خانواده اش راهی غرب می شود تا به طلافروشی کالیفرنیا دستبرد بزند ، اما دوست فداکارش برای یافتن وی و آوردنش به خانه پای در مسیر ماجراجویی می گذارد.

پیرمردی میلیونر ، نوه های خود را به جنگل میبرد تا به موجودات کوتوله کمک کنند و ...

دهه ی 1860. سرخ پوستان قبیله ی شاین از قلمروشان در یلوستون به قرارگاهی 1500 مایل دورتر در اوکلاهما منتقل شده اند. آنان که از انتظار برای رسیدن کمک های دولت فدرال به ستوه آمده اند و با بیماری و سوء تغذیه دست به گریبانند، تصمیم می گیرند راهی زادگاه خویش شوند…

در دنیای غرب وحشی فردی بنام الن با قصد انتقام از یک شهر کوچک به کلانتر این شهر تبدیل میشود ....

« جیمز مکى » ( پک ) ، ناخداى سابق ، به غرب آمده تا با « پاتریشا تریل » ( بیکر ) ازدواج کند و در مزرعه‏ ى پدر « پاتریشا » ، « هنرى تریل » ( بیکفورد ) زندگى کند ، ولى از سرکارگر مزرعه ، « استیو لیچ » ( هستن ) خوشش نمى ‏آید ...

یک مارشال پس از تلاش برای فراری دادن یک گروه تبهکار از شهر، با حقیقتی ناخوشانید در مورد گذشته خود روبرو می شود و...

دو برادر که از ارتش کنفدراسیون اخراج شده‌اند به یک تاجر می‌پیوندند تا با گاو از تگزاس به مونتانا بروند و در آنجا با جیهاوکرها، سیوکس‌های عصبانی، زمین‌های ناهموار و هوای بد برخورد می‌کنند.

"مت دورکس" که گله داری بزرگ است به یک کارخانه ذوب مس که آب را آلوده می کند حمله کرده و سپس دارائیهایش را بین پسران خود تقسیم می کند.یکی از پسرانش به نام "جو" مسئولیت حمله کردن را پذیرفته و سه سال به زندان میرود .مت بر اثر حمله ای قلبی از دنیا رفته و "جو" تصمیم به انتقام می گیرد...

وقتی که پدر و برادرش توسط یک وکیل فاسد و کلانتر فاسد به قتل می‌رسند،یک پیمانکار راه‌‌آهن به نام کلی اومارا نقشه انتقام می‌کشد و در این راه خلافکار سابق ویتنی کینکید به او کمک می‌کند.

مدیر حمل و نقل راه آهن، ماموری را به لارامی می فرستد تا بفهمد چه کسی در پشت تلاش ها برای جلوگیری از ساخت راه آهن آن منطقه دست داشته است.