اقتباسی از رمان همنام آنی ارنو، با نگاهی به تجربه او از سقط جنین زمانی که هنوز در فرانسه در دهه 1960 غیرقانونی بود...

ژان در حیاط زایمان در مارسی کار می کند. او شبانه روز با همکارانش برای حمایت از مادران و نوزادانشان مبارزه می کند.

کریسمس 1999، در یک روستای کوچک آرام در آردن . زندگی پسر جوانی به نام آنتوان به زودی توسط سه رویداد غم انگیز ویران خواهد شد: مرگ یک سگ، ناپدید شدن یک کودک، و یک طوفان ویرانگر بزرگ.

داستان در مورد "ملانی" دختری جوان میباشد که زندگی خوب و خوشی را در کنار مادرش تجربه میکرد تا زمانیکه در فضای مجازی عاشق پسری میشود که به استخدام گروه تروریستی موسوم به داعش درآمده و قصد دارد ملانی را نیز قانع کند که این کار جهاد در راه خدا محسوب میشود...

"هلن" ، خدمتکاری میانسال است که به بازی شطرنج علاقه دارد و از همین طریق ، با مهاجری آمریکایی آشنا می شود و زندگی هر دوی آنها برای همیشه تغییر میکند ...

"اگنس واردا" در سن هشتاد سالگی خاطرات خودش را گاها جنب طنز و شوخی نیز پیدا می کنند مرور می کند...

یک زن فرانسوی با مردی که به اشتباه فکر می کند یک روانشناس میباشد در مورد مشکلاتش با همسرش صحبت میکند و...

در ژوئن 1946 ، استالین از روسی تبعیدی از انقلاب 1917 دعوت می کند تا به خانه خود بازگردد. وقتی کشتی ها در اودسا به ساحل می آیند ، مسافران به دو گروه تقسیم می شوند و یکی از آنها ...

سیلوی که یک دانشمند 30 ساله است خیلی عمیق بر روی پیشینه خود کاوش میکند ...

صاحب ثروتمند یک گالری خدمتکاری کم حرف را برای کار در خانه ی ویلایی و ییلاقشان استخدام می کند، آشنایی خدمتکار با یک کارمند اداره ی پست تغییر زیادی در نحوه رفتار او می گذارد...