وقتی که یک ستاره کمدی از دنیا می رود، تیم او تصمیم می گیرند یک فرد عادی را آموزش دهند تا جای او را در برنامه ای بزرگ بگیرد ...

یک پروفسور برای بهبود بخشیدن به زندگی اجتماعی‌اش معجونی را می‌خورد که او را به طور موقت به مردی خوشتیپ و خوش‌قیافه اما نفرت انگیز تبدیل می‌کند …

به عنوان همسایه جدید در بلوک، دونالد داک سعی می‌کند با همسایه خود مودب باشد؛ اما در نهایت یک دشمنی آغاز می‌شود …

داستان در مورد کالامیتی جین، سالن او، و رابطه عاشقانه اش با بیلد هیکوک وحشی می باشد...

میسی که در محل کارش زیاد کار میکند خسته شده و تقاضای دو هفته مرخصی میکند و در تعطیلات با تامی که عضو یک گروه موسیقی است آشنا میشود و ....

سال 1690 . « دانیل » ( کلاوى ) و دخترش ، « جنیفر » ( لیک ) به جرم جادوگرى در آتش سوزانده مى ‏شوند. اما آن دو پیش از مرگ ، « خانواده‏ ى وولى » را ، در عوض ستم‏شان ، نفرین مى‏ کنند و به این ترتیب پس از آن مردان خانواده ( همه با بازى مارچ ) دیگر روى خوشبختى نمى ‏بینند...

« دامبو » بچه فیلى در یک سیرک است که به خاطر گوش‏هاى بیش از حد بزرگش مسخره و تحقیر مى‏شود. او به کمک بهترین دوستش ، « تیمونى موشه » ( برافى ) و چند کلاغ ، کشف مى‏کند که مى‏تواند با این گوش‏ها پرواز کند و ستاره‏ى سیرک بشود.

دکتر برنارد آدریان ، دانشمندی مهربان و دیوانه است که به دنبال درمان فلج اطفال زن جوانی است . وی برای تکمیل فرمول سرم تجربی خود ، به مایع نخاعی از انسان نیاز دارد . در همین حال ، یک میمون سیرک شرور از قفس خود خارج شده و مردم شهرها را به وحشت می اندازد ...

میکی و پلوتو در حال سفر با قطار هستند. بعد از اینکه پلوتو را در چمدان خود مخفی و سوار قطار کرد، میکی باید سریع چند لباس به دور خود بپوشد تا از لگد زدن سایرین به چمدان در امان باشد.

پلاتو در یک نمایش سگی در مقابل عده زیادی از سگ های متکبر و رده بالای جامعه شان قرار گرفته است. هنگامی که میکی دارد یک قوطی که از دستش افتاده را دنبال میکند، پلاتو با یکی از سگ های همسایه چشم تو چشم میشود.