یک کهنه سرباز جنگ جهانی دوم از خانه مراقبت خود در ایرلند شمالی فرار می کند و سفری سخت اما الهام بخش به فرانسه را آغاز می کند تا در هفتاد و پنجمین سالگرد فرود D-Day شرکت کند و شجاعت مواجهه با ارواح گذشته خود را پیدا کند.

داستان پدری که برای اولین بار پس از چند سال زمانی که همسر و فرزندانش از او دور هستند، برای خود وقت می گذارد. او برای یک تعطیلات آخر هفته با دوستش مجددا ارتباط برقرار می کند.

شخصی آفریقایی متوجه میشود که پسری دارد که در ایالات متحده زندگی میکند و قصد دارد به امریکا برود تا او را ملاقات کند ...

یک خانواده که از هم جدا شده اند با اکراه در یک خانه در فلوریدا مرکزی برای یک جشن سالگرد گرد هم می آیند...

مردی که بچه نمی خواهد اما پس از "درگیری" با سانتا ، "هدیه" واقعی کریسمس را پیدا می کند...

داستان هاوارد رتنری را مشاهده میکنیم که در منطقه دایاموند شهر نیویورک صاحب یک طلا فروشی بزرگ است و حال باید راهی برای پرداخت قرض های خود پیدا کند.

فیلمسازی آرزوی ساخت یک فیلم را در سر دارد ، اما هزینه کافی برای ساخت آن را نداشته به همین دلیل باید تصمیم دیگری بگیرد ...

مک بزرگترین ، بی‌‌تحمل ترین و با انگیزه‌ترین برادر در میان سه برادر است ، که علیه تمام نابهنجاری ها تلاش می‌کند تا پول کافی ، برای معروف ساختن شغل خودشان در محله کویینز در نیویورک را بدست آورد ...

«نیک استایلز» (واشینگتن)، پلیس تازه کار، قاتل روان پریشی به نام «ارل تالبوت بلیک» (لیتگو) را دستگیر می کند و به سمت معاونت دادستان «پریسیلا بریملی» (واگنر) انتخاب می شود. اما پس از چندی «بلیک» از زندان فرار می کند تا انتقامش را از «نیک» بگیرد.

افسر پلیس جان مکلین (بروس ویلیس) برای استقبال همسرش به فرودگاه میرود، ولی در آنجا متوجه میشود که یک گروه تروریستی در پی اشغال فرودگاه و هواپیما ربایی هستند. او با آنها درگیر شده و سرانجام با کمک پلیس موفقبه خنثی ساختن عملیات آنها میشود ...