داستان در مورد روزهای معمولی از زندگی مادر و دختری در یک شهر کوچک اطراف نیویورک است. ماجرای شاد بودنها و غمگین شدنها، نیازها و تلاشها، موفق شدنها و گاهی هم شکست خوردنها. مادر 32 ساله است و دختری 16 ساله دارد. کابوس او در زندگی این است که دخترش اشتباهات او را تکرار کند و تمامی توان خود را برای جلوگیری از این موضوع به کار میگیرد...

یک رقاص نوجوان ، هنگام اجرا سرش آسیب می‌بیند و به مدت بیست سال به کما می‌رود . درسال 2006 که بیدار می‌شود ، با کمک نامزد و پدر و مادرش بدنبال احیای حرفه‌ی خود است ...

پدری که اخیراً بیوه شده است سعی می کند بچه هایش را با پدرشوهر پیگیر خود تربیت کند...

زن جوانی که پس از 10 سال در یک زندگی خفقان آور با یک میلیاردر فناوری فرار می کند ، ناگهان متوجه می شود که شوهرش یک دستگاه مانیتورینگ انقلابی را در مغز خود کاشته است که به او امکان می دهد هر حرکت او را ردیابی کند.

Grace و Frankie که به دلیل سال ها رقابت, با یکدیگر رابطه سردی داشته و به عنوان دشمنی سر سخت به هم نگاه می کنند با شنیدن خبری شوک آور زندگیشان برای همیشه تغییر می نماید...

یک مادر سعی داره در شهر نپا زندگی خودش رو جمع و جور کنه...

مارک مارون 25 ساله که کمدینه ، مشکلات خاص خودش را داشته ، زود عصبانی میشده ، همیشه مست بوده ، خود درگیری داشته ، دو بار هم کارش به طلاق کشیده شده...

این سریال بسیار زیبا در مورد نویسنده ای است به نام کاستل که تمام نوشته های او ترسناک و وحشتناک است و در همین حال در شهر قتلهای زنجیره ای شروع می‌شود که شباهت زیادی با نوشته‌های او دارد و پلیس هم به این نویسنده مشکوک می‌شود ولی...

داستان های این سریال در مورد پرونده قتل هایی که در گذشته انجام شده و چون پلیس و کاراگاهان موفق به دام انداختن قاتل یا قاتلان نشده اند به اصطلاح این پرونده ها Cold Case نامیده می شوند و این سریال در مورد کاراگاهان پلیسی که پس ازگذشت سال ها موفق به حل پرونده قتل های Cold Case می شوند...

تیمی متشکل از افراد حرفه ای و متخصص مسئول تحقیق و بررسی پرونده های جنایی می شوند که در این میان با حوداث و اتفاقات هیجانی و خطرناک مواجه می شوند.