» اسمایلر گروگان « ( دورانته) با ماشین از بالاى صخره‏اى سقوط می کند و سرنشینان چهار اتومبیل شاهد این تصادف‏اند. » اسمایلر « پیش از مرگ به آنان می گوید که 350 هزار دلار از پول‏هاى مسروقه ‏اش را زیر « W بزرگ « پارک ایالتى ساحل سانتا رزیتا پنهان کرده است. حالا چهار اتومبیل به طور جداگانه به طرف سانتا رزیتا به راه می افتند...

خلافکارى به نام » دیو کانوى « ( فورد ) هر روز یک سیب از » آنى « ( دیویس )، پیرزن فروشنده ‏ى دورگرد و دائم ‏الخمر مى‏ خرد، چون تصور مى ‏کند که با این کار خودش را از گزند مافیا در امان نگه مى‏ دارد. تا این که دختر » آنى « ( آن مارگرت )، با این تصور که مادرش خانمى ثروتمند است، مى‏ خواهد به دیدنش بیاید. حالا » دیو « و عده‏ ى بسیارى دست به دست هم مى ‏دهند تا از » آنى « یک » خانم « بسازند.

یک الهه که از پخش یک موسیقی جدید یونانی نگران است به زمین می آید و قصد دارد بخشی از یک نمایش باشد ...

زنی در حال مسافرت با قطار است. وی از پنجره‌ی قطار، شاهد قتل بسیار بی رحمانه‌ای می‌شود. این زن تصمیم می‌گیرد که برای حل پرونده‌ی مربوط به این قتل، به یک داستان نویس جنایی کمک کند تا مجرم دستگیر شود...

یک نویسنده کتاب درباره بی فایده بودن ازدواج مینویسد اما وقتی تصمیم به ازدواج می گیرد ، شهرت خود را به خطر می اندازد...

دو تهیه کننده در حال اجرای یک نمایش خیریه در زمان جنگ با بازیگران تمام ستاره هستند ، اما خودخواهی شخصیت رادیویی ادی کانتور برنامه های آنها را بر هم می زند.

سه زن زیبا وارد دنیای نمایش برادوی می شوند."سوزان" خواننده ای است که مجبور می شود پدر سالخورده اش را ترک کند،"شیلا" دختری کارگر که مورد علاقه یک میلیونر و نامزد وفادار خود است و در نهایت "ساندرا" دختری مرموز اهل اروپا...

"جو پندلتون" حین پرواز برای شرکت در مسابقه بعدی اش کشته می شود.پیکی تازه کار روح او را از بدنش برای همیشه خارج می کند.پیش از اینکه این اشتباه تصحیح شود بدن او سوزانده می شود به همین دلیل او اجازه پیدا می کند وارد بدن مرد ثروتمندی شود که توسط همسرش کشته شده است...

« جانى کیس » ( گرانت ) ، جوان جاه‏طلب ، با زرنگى موفق مى ‏شود خود را به دخترى ثروتمند ( نولان ) نزدیک کند و نزد خانواده ‏ى او نیز به محبوبیت برسد.

« لیندا کین » ( راجرز ) ستاره‏ ى بزرگ نمایش‏هاى کمدى موزیکال است و « پتروف » ( آستر ) ، رقصنده ‏ى باله‏ ى روس. کارگزار « لیندا » براى جلوگیرى از ازدواج او ( که از نظر حرفه‏ اى زیان‏ آور است ) شایع مى ‏کند « لیندا » قبلا با « پتروف » ازدواج کرده است...