سبکی مدرن از داستان کلاسیک الیور توئیست .

یک داستان مدرن از داستان کلاسیک چارلز دیکنز درباره یتیم جوان که می تواند بر بسیاری از موانع پیروز شود...

یک یتیمِ متواضع، به طور ناگهانی با کمک یک خیّر ناشناس یه یک نجیب زاده بدل می گردد...

اسکروچ مردی خسیس و بداخلاق که در آستانه کریسمس با تنگ نظری خود قلب منشی همیشه وفادارش را می شکند و در شب کریسمس طبق معمول تنهاست تا اینکه ارواح کریسمس به سراغ او می آیند و او را با خود در سفری طولانی همراه می کنند تا چشم او را به اعمال زشتش باز کنند.

انگلستان دوران ملکه ویکتوریا. پسر بچه ای یتیم به نام «آلیور» (کلارک) به لندن می آید و با جیب بر جوان، «آرتفول داجر» (ایدن) آشنا می شود. «آرتفول داجر» در دارودسته ی دزدهای جوانی فعالیت دارد که «فاگین» (کینگزلی)- مغز متفکر بزهکاری که در عین خبائت، رفتاری پدرانه با بچه ها دارد - رهبری شان می کند...

(نیکولاس) جوان و خانواده اش زندگی آرامی دارند تا اینکه پدر او از دنیا رفته و آنها را تنها می گذارد.او به همراه خواهر و مادر خود به لندن می رود تا از عمویش "رالف" درخواست کمک کند اما ...

یک یتیم فروتن که ناگهان به کمک یک نیکوکار ناشناس تبدیل به یک نجیب زاده می شود.

چارلی و گروهی از سگ ها میخواهند کریسمس را از دست شیطانی که قصد خراب کردن کریسمس را برای همیشه دارد، نجات دهند…

شخصیت های ماپت ها ( عروسک هایی سخن گو با دهان های خیلی گشاد ) قصه ای کلاسیک از عید کرسیمس را به نمایش می گذارند...

بچه گربه ای بی خانمان به نام "اولیور" که در خیابانهای نیویورک سرگردان میباشد به گروهی از سگهای بی خانمان که از دیگران دزدی می کنند می پیوندد.در این بین او با دختری ثروتمند به نام "جنی" آشنا می شود و زندگی اش برای همیشه تغییر می کند...