تام ( کوین اسپیسی ) یک میلیاردریست که مشغله‌ی کاری اش او را از همسر دوست داشتنی اش لارا و دخترش ربکا دور کرده است. تام که میخواهد به دخترش ربکا برای تولد 11 سالگی اش کادو بدهد، برای او یک گربه خانگی از یک فروشگاه حیوانات مرموز خریداری میکند، اما یک حادثه عجیب و غریب رخ می دهد و موجب میشود تام به درون بدن گربه برود...

بیگانه ای فضایی در سال 1969 موفق می شود تا " مامور ک " را به قتل برساند و کره زمین را در وضعیت خطرناکی قرار دهد. حالا " مامور جی " که حالا یک کهنه کار در سازمان به حساب می آید ، مامور می شود تا در زمان سفر کند و به سال 1969 بازگردد تا مانع از کشته شدن او در موعد مقرر گردد و به این ترتیب نسل بشر را نجات دهد...

«باب مانرو» پس از آن که قول تعطیلاتی در هاوایی را به خانواده اش می دهد، بی آن که آنان را در جریان بگذارد، تغییر عقیده داده و به جای یک هفته در بهشتی گرمسیری، سوار بر یک اتومبیل کاروان، در سفر جاده ای به کلرادو می روند...

دهه ی 1860. «جیمز وست» و «آرتیموس گوردون» دو مأمور فدرال با ویژگی های کاملا متضاد میباشند. رئیس جمهور ایالات متحد از آنها دعوت می کند تا نابغه ای با مقاصد شیطانی به نام «دکتر آرلیس لاولس» را بیابند و دستگیر کنند.

«جیمز ادواردز» (اسمیت)، پلیس نیویورکی، سر و شکلی ورزشکارانه و رفتاری بی توجه و سبک سرانه نسبت به اجرای قانون دارد. یک شب، پس از تعقیب بزه کار مرموزی که یک موجود ماورای زمینی از آب در می آید، «کی» (جونز)، یکی از مأموران کهنه کار سازمانی دولتی که سال هاست مخفیانه رفت و آمد موجودات فضایی را زیر نظر دارد، او را به هم کاری دعوت می کند .....

«چیلی پالمر» (تراولتا) برای مافیا کار می کند و کارش هم گرفتن باج از این و آن و تحویل دادن آن به رئیسش است. این روزها نیز سعی دارد طلبی را از «هری زیم» (هاکمن)، تهیه کننده ی هالیوودی بگیرد که تهیه کننده ی فیلم های ترسناک کم هزینه است. اما «چیلی» تا حدی از «هری» خوشش می آید و ...

سال 1941. «بارتن فینک» (تورتورو)، نمایش نامه نویس روشنفکر نیویورکی به هالیوود می رود تا یک فیلمنامه ی «کشتی گیری» برای «والاس بیری»، بازیگر معروف آن دوران بنویسد. او که در هتل خوفناکی اقامت گزیده، به شدت دچار «مشکل» نویسندگی می شود...

«گومس آدامز» (جولیا) با همسرش، «مورتیشا» (هیوستن)، دو فرزندش، «ونزدی» (ریچی) و «پوگسلی» (ورکمن) و مستخدمان وفادارش، «تینگ» (که دستی بریده از مچ است) و «لورچ» (استرویکن)، زندگی نامتعارفی را در قصری عجیب و غریب می گذرانند. «گومس» به دنبال «فستر»، برادر گم شده اش است و وکیل حقه باز خانواده (هدایا) می کوشد مردی به نام «گوردون» (لوید) را به جای «فستر» جا بزند و املاک «آدامزها» را تصاحب کند.

مرد ثروتمند و حسود یک کارآگاه خصوصی استخدام می کند که همسر خیانتکار و کسی که با او رابطه دارد را به قتل برساند.ولی وقتی خونی ریخته می شود هیچ چیز ساده به نظر نمی رسد…

داستان در مورد زوجی است که برای احیای رابطه خود سفر آغاز می‌کنند. آن‌ها در این راه به شهری جادویی برمی‌خورند که موزیکال‌های دهه 1940 همه اهالی‌اش را به تسخیر درآورده.