روزی روزگاری در آمریکا داستانی حماسی و اپیزودیک پیرامون زندگی گروه کوچکی از گانگسترهای یهودی نیویورک است. فیلم که بیشتر با فلاش بک و فلاش فورورد نقل می شود درمورد زندگی گانگستری خرده پا بنام دیوید نودلز آرانسون (رابرت دونیرو) و شرکای همیشگی خلافهایش مکس، کاک آی و پتسی در محله یهودی نشین لوورایست ساید است که از دهه 20 شروع شده و سالهای منع فروش مواد الکلی در دهه 30 را در برمی گیرد و به دهه 60 ختم می شود، زمانی که نودلز پس از سالها پنهان شدن به نیویورک می آید تا گذشته را صاف کند…

"جو تنکس" کلاهبرداری حرفه ای به "بیل" دورگه و "لوسی" می پیوندد تا سیصد هزار دلار از سرگرد "کبوت" سرقت کنند.نقشه آنها مملو از دروغ است اما "جو" به نظر می رسد همیشه می داند چه کار می خواهد انجام دهد...

یک تیرانداز بی قید و جوان که به نام "هیچکس" شناخته می شود، با هفت تیرکشی پیر به نام "جک برگارد" ، که می خواهد به اروپا رفته و در آرامش زندگی کند مبارزه می کند و...

کارشناس مواد منفجره در زمان کار خود در مکزیک با یک راهزن مکزیکی آشنا میشود، و با هم وارد ماجرای انقلاب مکزیک میشوند...

»جیل مک بین« (کاردیناله) که گذشته ی مشکوکی در نیواورلیانز داشته، وقتی نزد خانواده اش باز می گردد، متوجه می شود همه کشته شده اند. او به تنهایی در مزرعه ی خانوادگی می ماند و پس از چندی با دو ششلول بند مرموز به نام های »هارمونیکا« (برانسن) و »شاین« (روباردز) آشنا می شود…

در دوران جنگ های داخلی امریکا، سه مرد در پی یافتن جعبه ای هستند که حاوی دویست هزار دلار پول مسروقه است: »استنزا« (وان کلیف)، »جو« (ایست وود) و »توکو« (والاک)...

دو جایزه بگیر حرفه ای، »بیگانه« (ایست وود) و »سرهنگ داگلاس مورتیمر« (وان کلیف)، در یک مبارزه ی شخصی به یک همدلی عمیق می رسند: کشتن گروهی به سرکردگی »ایندیو« (ولونته) که خواهر »داگلاس« (دکستر) را سال ها پیش کشته است...

غریبه ای (ایست وود) سوار بر اسب به شهر مرزی سن میگل در مکزیک می رسد. دو گروه رقیب، »روخوها« و »باکسترها« اختیار شهر را در دست دارند. غریبه، قابلیت های خود را به نمایش می گذارد، آتش نزاع دو گروه را شعله ور می کند و در این میان سود خود را می جوید...

هنگام گذراندن تعطیلات در رودز، قهرمان جنگ آتن "داریوس" درگیر دو نقشه مجزا برای سرنگونی پادشاه ظالم می شود، یکی از طرف آزادیخواهان رودز و دیگری از طریق ماموران شرور فینیقیه...